هفت دام ذهنی که هر معامله گری با آن ها درگیر است

اعتیاد آقای دکتر، حساب میلیاردیاش را خالی کرد و زندگیاش را به طلاق کشید
ایران نوشت: زوج پزشک زندگی مشترکشان را از هیچ اما با عشق شروع کرده بودند، اما حالا همه چیز دارند جز عشق و علاقه. زندگی آنها به بنبست رسیده و طوفان اعتیاد جزیره خوشبختیشان را ویران کرده است.
پرونده این زوج در یکی از طبقات فوقانی مجتمع قضایی خانواده ولنجک در حال رسیدگی بود. در شعبه 276 دادگاه خانواده؛ جایی که از پنجرهاش میشد آسمان دودآلود تهران را در چشماندازی وسیع مشاهده کرد. زندگی مشترک «حمیرا» و «شاهرخ» نیز شباهت زیادی با آسمانی داشت که ابتدا درخشان و پرطراوت بود و حالا از فرط ابر و غبار در انتظار صاعقه به سر میبرد .
حمیرا به تنهایی مقابل قاضی «غلامرضا احمدی» نشسته بود که شاهرخ دستبند به دست با مأمور کلانتری وارد شد. زن و شوهر نگاهی به هم انداختند و دور از یکدیگر روی صندلی نشستند.
قبل از اینکه قاضی بررسی پرونده را شروع کند، مرد به همسرش گفت:«خجالت نمیکشی برای 40 سکه حکم جلب برایم گرفته ای؟» و زن جواب داد:«تو خجالت نمیکشی با دسته چک امانت مادرم 500 میلیون بدهی برای آن بیچاره درست کردهای؟ »
اما مشکل اصلی حمیرا و شاهرخ نه مهریه بود و نه چک برگشتی. آنها مالک دو مؤسسه ترک اعتیاد و کلینیک زیبایی، آپارتمان لاکچری و ویلا، خودروی خارجی و حساب میلیاردی بودند که در حقیقت اعتیاد به قرص ترامادول، ناامیدی را به زندگی مشترک آنها تزریق کرده بود .
ماجرای آشنایی این زن و شوهر از 5 سال قبل کلید خورده بود. حمیرا تازه برای گذراندن طرح پزشکی عمومی خود به یکی از شهرهای کوچک جنوبی رفته بود که شاهرخ را دید. گرچه شاهرخ 10 سال بزرگتر بود، اما از نگاه حمیرا او مردی خوش لباس، مؤدب با چشمانی گیرا به نظر میآمد.
هر دو در یک بیمارستان مشغول بهکار بودند، شاهرخ بهعنوان پزشک عمومی و حمیرا بهعنوان پزشک تازه کار. کم کم حرفهای عادی و روزمرهای که در مورد درس و تحصیل و کار بینشان رد و بدل میشد رنگ و بوی دیگری گرفت و بالاخره یک روز شاهرخ پیشنهاد ازدواج داد، اما حمیرا شش ماه فرصت خواست تا شناخت کافی از هم پیدا کنند.
در موعد مقرر دختر جوان به خانوادهاش اطلاع داد که آماده پذیرایی از خواستگارش باشند، اما درست یک روز قبل از مراسم شاهرخ اعتراف کرد که قبلاً ازدواج ناموفقی داشته و به خاطر ترس از دست دادن عشق تازهاش جرأت نکرده این راز را افشا کند.
حمیرا که از شنیدن این واقعیت شوکه شده بود تصمیم گرفت موضوع را از خانوادهاش پنهان نگه دارد. با این حال سنگ بزرگی مقابل پای داماد عاشق پیشه انداخت و خواستار سکه طلا به تعداد سال تولدش شد. شاهرخ هم با خوشحالی سینهاش را جلو داد و گفت:«حتی اگر یک میلیون سکه هم باشد قبول میکنم.»
حمیرا اما باز هم راضی نشد و این بار حق طلاق را هفت دام ذهنی که هر معامله گری با آن ها درگیر است نیز درخواست کرد که باز هم مورد موافقت قرار گرفت. خانوادهها نیز پذیرفتند و خیلی زود اتوبوسِ سرنوشت، حمیرا و شاهرخ را مقابل دفترخانه ازدواج پیاده کرد .
چند ماه پس از عقد، عروس و داماد به خانه خودشان در تهران پا گذاشتند تا زندگی مشترکشان را زیر یک سقف آغاز کنند، آن هم خانهای کلنگی که توسط پدر حمیرا بازسازی شده بود. واقعیت این بود که شاهرخ نه خانهای داشت و نه پس اندازی. هر چه داشت بابت مهریه همسر قبلیاش داده بود و حتی جشن سادهای هم ترتیب نداد. جدا از این، طرح کارورزی حمیرا پایان یافته و او وارد دوره تخصصی شده بود، در حالی که شاهرخ در آزمون ورودی رد شد، نخستین اختلاف آنها از همان روزهای اول بروز کرد.
زن جوان اصرار میکرد همسرش در جایی به طبابت مشغول شود و قدری از بار هزینهها را به دوش بکشد اما شاهرخ حاضر نبود در هر درمانگاه و بیمارستانی کار کند و تنها به مدیریت و ریاست فکر میکرد. هر چه بود با کمکهزینه دانشگاه و کار پاره وقت حمیرا روزگار میگذراندند تا اینکه شاهرخ نشانههای رخوت و بیحوصلگی را از خودش نشان داد. دائم بهانهگیری میکرد، در میهمانیها حاضر نمیشد.
شبها بیخواب بود و وقت و بیوقت عرق میکرد. شاهرخ این نشانهها را از عوارض بیکاری و تنهاییاش در خانه میدانست. یک سال بعد حمیرا موفق شد نظر یکی از دوستانش را برای شراکت در یک مؤسسه ترک اعتیاد جلب کند و هفت دام ذهنی که هر معامله گری با آن ها درگیر است بدین ترتیب شاهرخ شغلی که همواره در جستوجویش بود؛ یعنی مدیریت به دست آورد. اما شش ماه بعد به خاطر ناسازگاری شراکت را به هم زد و دوباره به خانه برگشت.
این بار حمیرا با وام و قرض گرفتن از خانواده یک مؤسسه شخصی راه انداخت. یک سال بعد مؤسسه به سوددهی رسید و مراجعان زیادی پیدا کرد تا جایی هفت دام ذهنی که هر معامله گری با آن ها درگیر است که یک مؤسسه دیگر بهنام شاهرخ ثبت کردند و حالا دیگر هر کدام به تنهایی مؤسسهای را مدیریت میکردند.
در سومین سال زندگی، آنها به یک آپارتمان بزرگ و شیک نقل مکان کردند، هر کدام یک خودروی خارجی خریدند و حسابهای بانکیشان روز به روز پرتر میشد. در چهارمین سال بعد از ازدواج یک کلینیک زیبایی بزرگ راه انداختند و دو مؤسسه قبلی را اجاره دادند. حالا درآمدشان به بالاتر از 100 میلیون تومان در ماه رسیده بود و احساس میکردند در اوج خوشبختی قرار دارند.
اما در یکی از سفرهای تفریحی به خارج از کشور شاهرخ تشنج کرد و تا مرز مرگ پیش رفت. همان جا بود که پزشکان راز تلخی را بر حمیرا آشکار کردند. آنها با بررسی آزمایشها و نشانههای دیگر فهمیده بودند که وی به قرصهای ترامادول معتاد است و به خاطر مصرف بیرویه به این حال افتاده است.
حمیرا در کشوری غریب درمانده و ناامید و پشیمان از گذشته تنها به این فکر میکرد که اتوبوس سرنوشتشان به پیچ خطرناکی نزدیک شده است. هر چه بود شاهرخ چشم باز کرد و به ایران برگشتند. اما او مسئولیت دروغی را که به همسرش گفته بود نپذیرفت.
با این حال حمیرا دست به تحقیق زد و متوجه شد که نه تنها همسرش از همان روزهای آشنایی به مصرف قرص ترامادول اعتیاد داشته بلکه در دوره شراکت در مؤسسه ترک اعتیاد هم به خاطر مصرف مواد مخدر با معتادان مراجعهکننده اختلاف پیدا کرده است .
یک روز از همان روزها حمیرا مدارک مربوط را جلوی همسرش گذاشت و توضیح خواست اما شاهرخ با التماس خواست که همسرش تنهایش نگذارد و در ترک کردن این قرص ها کمکش کند. حمیرا هم تأکید کرد در صورت مصرف دوباره قرص او را برای همیشه ترک خواهد کرد. شاهرخ به قولش درباره مصرف نکردن قرص عمل کرد، اما این بار به مواد مخدر رو آورد و از آنجا که بیشتر کارمندان کلینیک زیبایی و مؤسسه ترک اعتیاد از آشنایان و فامیل حمیرا بودند، ماجرای اعتیاد آقای دکتر لو رفت.
خانم دکتر دیگر تصمیم گرفته بود یک بار برای همیشه زندگی مشترک با شاهرخ را به پایان برساند. یک شب روبهروی شوهرش نشست و گفت بهتر است راهشان را از هم جدا کنند، شاهرخ قبول نکرد و حمیرا تصمیم گرفت مهریه سنگیناش را به طور قانونی درخواست کند.
آقای دکتر هم که توان پرداخت چنین رقمی را نداشت با استفاده از چک مادرزنش – که به طور امانت در اختیار داشت – چکهای متعددی نوشت و به شرخرها داد. درست یک ماه پیش بود که شاهرخ به پرداخت 110 سکه از مهریه محکوم شد و چون از پرداختنش شانه خالی کرده بود تحت تعقیب قرار گرفت. حمیرا موفق شد شب پیش از دادگاه با استفاده از حکم جلب سیار شوهرش را بازداشت کند .
حالا هر دو در دادگاه منتظر رسیدگی قاضی احمدی بودند. قاضی پس از بررسی مدارک و مستندات به شاهرخ گفت:«با توجه به اینکه تعدادی از دستگاههای ترمیم پوست و مو متعلق به کلینیک شما توسط همسرتان ضبط شده، شما باید 40 سکه طلا به همسرتان بپردازید در غیر این صورت به زندان هدایت خواهید شد .»
شاهرخ توضیح داد که همسرش را دوست دارد و حمیرا هم در جواب به حق طلاق قانونیاش اشاره کرد. در ادامه شاهرخ که راه گریزی نداشت قبول کرد دسته چک امانتی و چک 500 میلیونی را پس بدهد تا پرونده حقوقی را در دادگاه دیگر ببندند.
تعداد 10 سکه هم بپردازد و روز طلاق هم 30سکه دیگر پرداخت کند. زن جوان هم قول داد در صورت واگذاری کلینیک زیبایی باقی مهریهاش را ببخشد. بدین ترتیب هر دو طرف پرونده پای برگهها را امضا کردند و از دادگاه خارج شدند. آن هم در حالی که اتوبوس سرنوشت زن و شوهر پزشک در ایستگاه طلاق از حرکت ایستاده بود.
هفت دام ذهنی که هر معامله گری با آن ها درگیر است
در حرفه معامله گری با دشمنان زیادی مواجه خواهید شد ; مثل اطلاعات جعلی ; وعده های عجیب و غریب ثروتمند شدن ; ریسک های مالی و غیره .
معامله گری که از تهدیدات آگاهی داشته باشد ; می تواند از خود در برابر چنین دشمنانی محافظت کند ; با این حال بزرگترین دشمن و ریسک پیش روی معامله گران ; عوامل درونی و خیالی خود معامله گر است .
شاید عده ای بازار را ملامت کنند ; اما این واکنش فرد به بازار است که موجب ضرر و زیان های بزرگ می شود ; در این مقاله به بررسی هفت دام ذهنی می پردازیم ; آگاهی از این دام ها اولین قدم در جهت مقابله با چنین تهدیداتی است .
ساده انگاری
این دام ذهنی زمانی روی می دهد که معامله گر بر اساس اطلاعات در دسترس و فوری اقدام به تصمیم گیری می کند ; در این حالت معامله گر تلاشی جهت بررسی صحت و درستی اطلاعات هفت دام ذهنی که هر معامله گری با آن ها درگیر است نمی کند .
انتشار خبری در بازار می تواند بدون اینکه مورد بررسی قرار گیرد به یک خبر موثق برای معامله گران تبدیل شود ; در این صورت سرمایه گذاران بر اساس این اطلاعات وارد معامله می شوند.
در حالی که حتی منبع اصلی خبر هم شاید مشخص نباشد ; اینکه فقط خبر یا این که سیگنالی را شنیده اید ادله نمیشود که صحیح باشد .
از آنجایی که داده ها متعددی خرید و فروش گران و سرمایه گذاران را تسلط کرده ; ممکن است خرید و فروش گر بدین فیض رسد که برای پیشرفت در عملکرد خویش به خبر ها متعددی نیاز دارااست .
این به عبارتی دام خیالی است ; این که داشتن داده ها بسیار در معنای موفقیت در فن خرید و فروش گری است ; تاءمل اشتباهی است .
در واقع درصورتیکه از داده ها کمتر اما مطمئن در کنار راهکار معاملاتی مصرف شود می توان توقع افزایش عملکرد داد و ستد گر را داشت ; چونکه در اینحالت داد و ستد گر بیشتر مبنی بر عقاید ; راهکار و مطالعات اتوماتیک خواهد کرد .
شتاب در تصمیم گیری
دراین دام خیالی داد و ستد گر ابتدا تصمیم میگیرد و آن گاه به بررسی تصمیم اتخاذ شده مبادرت می نماید ; این خلق و خوی در بشر ها تماما معمولی و فراگیر است .
خرید و فروش گران به جایاینکه راهکار و برنامه معاملاتی را در اکانت های دمو ( آزمایشی ) و در حین یکسری ماه آزمایش نمایند تا میزان سود آوری آن مشخص و معلوم شود.
ترجیح می دهند که با فرض عالی بودن راهکار وارد معاملات حقیقی وواقعی شوند ; داد و ستد گران مبتدی این تصمیم را فارغ از بررسی شواهد و مطالعات اتخاذ می نمایند.
بدون این که فیض چنین تصمیمی چه خواهد بود ; خرید و فروش گر مبتدی به نوعی خویش را متقاعد خواهد کرد ; در صورتیکه راهکار پاسخ دهد ; خویش را نخبه تصور خواهد کرد و چنانچه راهکار ناکامی بخورد تقصیر را گردن راهکار خواهد انداخت و داعیه خواهد کرد که راهکار آزمایش نشده بود!
شایسته ترین خط مش برای رویا رویی با این دام خیالی این است که داد و ستد گر پاره ای با شک به راهکار نو نگاه نماید و پیش از به کار گیری از آن ابتدا راهکار را در اکانت های دمو تست نماید .
خرید و فروش گر باید بهدنبال شواهدی باشد که شک وتردید ها را تایید یا این که رد نماید و سپس درباره با استفاده راهکار نو تصمیم گیری نماید .
تعقیب کردن ارزش ها
بشر ها مدام عادت دارا هستند که اتفاقاتی که در اکنون وقوع میباشند را به آتی تعمیم دهند ; درصورتی که ارزش ها در بازار در هم اکنون ارتقا است ; معمولا تصمیمات خرید و فروش گر نیز بر پایه ی ارتقاء بها ها خواهد بود ; البته باید خرید و فروش گران بهاین نکته اعتنا داشته باشند که بها ها در بازار همواره با تصحیح و برگشت های بر خلاف روندی همراه است ; خرید و فروش گران مبتدی و تازه کار اکثر اوقات این زمینه را فراموش می نمایند و بیشتر دنباله رو حرکات یک سویه بها میباشند.
هر چند که شاید قیمت برای مدتی در یک جهت حرکت کند ; اما فن خرید و فروش گری نیازمند شرایطی برای ورود و خروج به بازار است .
در صورتیکه همواره دنباله رو بها ها باشید ; این مقررات را تحت پا خواهید گذاشت ; وضعیت بازار همواره تغییر میکند و خرید و فروش گر نیز می بایست عملکرد نماید که با مراحل کلی بازار خرید و فروش نماید .
شایسته ترین کار برای گریزو فرار از این دام فرضی این است که ورودی به خرید و فروش را معین فرمایید و در صورتیکه این زمان را از دست دادید ; طاقت نمایید تا مجال دیگری بدست آید و دیده بسته ارزش را دنبال نکنید .
اعتمادبهنفس کاذب
فارغ از خودباوری هیچ داد و ستد گری نمی تواند کار نماید و به سادگی در نوسانات بازار در دست گرفتن خویش را از دست خواهد بخشید ; با این وجود خود باوری بیشتراز حد نیز مهلک است .
اعتماد بیشتراز حد به خرید و فروش و بی توجهی به شواهد نگران کننده درباره با حالت بازار یا این که بالا بردن میزان ریسک قابل تحمل خرید و فروش گر مثال هایی از این دام فرضی می باشند .
شما نمی توانید همزمان اعتماد بیش تر از حد به خرید و فروش داشته باشید و در عین هم اکنون تایید فرمائید که غلط می کنید!
اشخاصی که خودباوری کاذب داراهستند ; هیچ هفت دام ذهنی که هر معامله گری با آن ها درگیر است وقت خطاها خویش را پذیرش نمیکنند و در غایت با زیان از بازار بیرون می گردند ; داد و ستد گرانی که گرفتار این دام خیالی میشوند معمولا داد و ستد ضرروزیان آبادی خویش را بیش تر از حد گشوده نگه می دارا هستند و فکرمی کنند که تیزهوش خیس از سایرین میباشند و در غایت بازار به نفع آنان تغییر و تحول خواهد کرد .
چه بسا احتمالا این گونه خرید و فروش گران ; خرید و فروش سود قریه خویش را نیز بیشتراز حد گشوده نگه داراهستند و در غایت داد و ستد با زیان بسته شود ; آن نیز فقط بهاین خاطر که خرید و فروش به خیر دهی مورد توقع داد و ستد گر نرسیده است.
بروکر فارکس فیبو بروکر فارکس معتبر بروکر فارکسر بروکر لایت فارکس بروکر مستر فارکس بروکر معتبر فارکس در ایران
مدام از داده ها تازه استقبال فرمایید ; چه بسا در صورتی این داده ها با نظر ها و معاملات شما در ناهمخوانی باشند ; مدام طبق برنامه معاملاتی فردی خودتان وارد خرید و فروش گردید و ریسک از پیش رقم خورده را تحمل فرمایید و هنگامی که برنامه و راهکار معاملاتی شما سیگنال خروج میدهد ; از بازار بیرون گردید .
دراینحالت در گیر خودباوری کاذب نخواهید شد ; چونکه داد و ستد ای که مبنی بر راهکار و پلن معاملاتی است ; سرگرم احساسات فردی داد و ستد گر نمیشود .
فراروگریز از پذیرفتن ضرر و زیان
این دام فرضی سبب می شود تا داد و ستد گر هر کاری بکند تا از خسارت فراروگریز نماید ; ضرروزیان درد آور است ; به همین جهت ما مدام تلاش میکنیم تا از درد فرار و گریز کنیم و معاملات زیان ده را باز نگه می داریم تا از درد قبول ضرر فرار کنیم ; نکته جالب توجه این است که در هر حالت آسیب وارد شده و ما تنها ضرر را قبول نکرده ایم .
عدم قبول ضرر تنها شرایط را وخیم تر می کند و اگر معامله گر چنین رفتاری را تکرار کند ; در نهایت کل سرمایه خود را از دست خواهد داد ; بدترین اتفاق برای یک معامله گر می تواند تغییر معامله زیان ده به یک به معامله سود ده باشد .
اشتباه نکنید ; منظور ما تبدیل معامله زیان دهی است هفت دام ذهنی که هر معامله گری با آن ها درگیر است که از حد ضرر اولیه عبور کرده اما معامله گر به خاطر درد این ضرر اقدام به حذف حد ضرر کرده است .
اگر چنین معامله ای به معامله سود ده تغییر نماید ; معامله گر به این موضوع عادت خواهد کرد و در معاملات بعدی هم این رفتار غلط را تکرار خواهد کرد .
اما در آینده یکی از معاملات به اندازه ای ضرر خواهد کرد که معامله گر به طور کامل از کار خود اخراج خواهد شد و سرمایه خود را از دست خواهد داد .
بهترین روش برای فرار از این دام ذهنی تعیین حد ریسک برای هر معامله است ; همین که قیمت به حد ضرر رسید باید از معامله خارج شد ; اگر دوست ندارید از حرفه معامله گری اخراج شوید ; حد ضرر را جدی بگیرید!
برای کاهش استرس در بازار سرمایه چه باید کرد؟ ۷ راه عملی برای کاهش استرس در معامله
اگر در بازارهای سرمایهای با دید سرمایهگذاری و کسب سود حضورداشته باشید بهخوبی احساس استرس و ترس را درک کردهاید و احتمالاً میتوانید آن را توصیف کنید. این موضوع باعث شده است که بسیاری از معامله گران به دنبال کاهش استرس در بازار سرمایه باشند؛ اما چرا؟
استرس درواقع یکی از ویژگیها و حالات روحی هر انسانی محسوب میشود. فارغ از اینکه استرس چرا و چگونه ایجاد میشود، نکته مهم این است که استرس تأثیر مستقیم در روند فکری فرد میتواند داشته باشد و عملاً در تصمیمگیریهای او مؤثر خواهد بود. استرس توان بالایی از قدرت تفکر فرد میگیرد و همین موضوع باعث میشود که تصمیمگیریهای درست کمتر اتفاق بیافتد یا بهتر است بگوییم استرس باعث بروز اشتباه و خطا در تصمیمگیریها میشود.
این موضوعی کلی است که در بازارهای سرمایه نیز وجود دارد. این مهمترین دلیلی است که باعث شده است کاهش استرس در بازار سرمایه یکی از اصول اساسی این بازار شود. چراکه در بازار سرمایه ما با تصمیمگیری روبهرو هستیم و باید یاد بگیریم که هر چیزی که مخل این تصمیمگیری باشد را کنار بگذاریم. پس اکنون میدانیم که چرا نیاز به کاهش استرس در بازار سرمایه داریم؛ اما سؤال دیگر قبل از گفتن روشهایی برای کاهش استرس در بازار سرمایه این است که بدانیم چرا استرس ایجاد میشود؟ درواقع برای کاهش استرس در بازار سرمایه باید منشأ آن را پیدا کنیم.
منشأ اصلی ایجاد استرس و به نظر راه اساسی کاهش استرس در بازار سرمایه در یک کلمه به نام ” پول ” قرار دارد. درواقع ما همواره ترس از دست دادن سرمایه خود در بازار را داریم. در هر بازار سرمایه بهخوبی میدانیم که سود و ضرر در کنار یکدیگر قرارگرفته است و اگر بخواهیم کمی اشتباه کنیم و یا بهدرستی تصمیم نگیریم ممکن است سرمایه خود را از دست بدهیم. سرمایه یا پول ما هرچه بیشتر باشد مسلماً استرس مدیریت و سرمایهگذاری آن نیز بیشتر خواهد بود. پس به نظر بهترین راه برای کاهش استرس در بازار سرمایه، همان عدم سرمایهگذاری خواهد بود!
اولین راه برای کاهش استرس در بازار سرمایه چیست؟
همانطور که در بالاتر گفتیم سرمایه یا پول اولین و شاید تنهاترین دلیل داشتن استرس در بازار سرمایه است؛ اما مسلماً نمیتوان برای کاهش استرس در بازار سرمایه، مبحث پول را بهطورکلی حذف کرد. درواقع پول و سرمایه همیشه در بازار سرمایه باید حضورداشته باشد، زیرا سود و ضرر عملاً به آن بستگی دارد.
در کلام بهتر یعنی شما وقتی قرار است سودی از بازار سرمایه داشته باشید باید احتمال ضرر آنکه در کلام دیگر به آن استرس گفته میشود را بپذیرید؛ بنابراین عملاً اولین راهحل عملی برای کاهش استرس در بازار سرمایهای است که قبول کنید ضرر هم جزئی از بازار سرمایه است.
این موضوع بسیار مهمی است که امروزه گرچه بسیار ساده به نظر میرسد، اما بسیاری آن را فراموش میکنند. درواقع بسیاری فکر میکنند که در بازار همیشه باید در مدار سودآوری باشند. این موضوع خودبهخود باعث افزایش استرس در آنها میشود. پس برای کاهش استرس در بازار سرمایه باور کنید که ضرر هم درست مانند سود جزئی از بازار است.
راه دوم برای کاهش استرس در بازار سرمایه چیست؟
اما دومین راه برای کاهش استرس در بازار سرمایه که بسیار هم مهم است این است که شما باید با سرمایه آزاد خود وارد این بازار شوید. درواقع نباید خود را به انواع روشهای مختلف قانع کنید تا خانه، ماشین یا طلاهای خود را بفروشید و وارد بازار شوید. شما در این حالت ذهن خودتان را در برابر یک خط قرمز بسیار هفت دام ذهنی که هر معامله گری با آن ها درگیر است مهم قرار میدهید.یکی دیگر از راه های کاهش ترس در معامله را میتوانید در این مقاله بخوانید
این خطر قرمز درواقع اجازه هیچ ریسکی به شما نمیدهد. خط قرمز شما بهاندازهای است که شما بهمحض ورود به بازار باید حتماً سودآوری داشته باشید و اجازه هیچ ضرری نخواهید داشت؛ زیرا با هر ضرر در ابتدای مسیر از میزان دارایی اصلی شما کاسته میشود. این موضوع بسیار در مورد مسئله کاهش استرس در بازار سرمایه اهمیت دارد. بسیاری برای حضور در این بازارها اقدام به قرض گرفتن یا وام گرفتن میکنند.
این کار مسلماً اشتباه است. شما هرچقدر هم که بخواهید به خودتان یا بازار مطمئن باشید، سرمایه شما خودبهخود استرسآور است و همین استرس باعث ایجاد اشتباه در تصمیمگیریهای شما میشود. پس برای اینکه عملاً بتوانید کاهش استرس در بازار سرمایه داشته باشید باید یاد بگیرید که با سرمایه آزاد یا غیر ملزوم خودتان در بازار سرمایه حضورداشته باشید. درواقع سرمایهای که اجازه ریسک روی آن داشته باشید و با ایجاد چند درصد ضرر چیز مهمی را از دست نداده باشید. این میتواند تأثیر مستقیمی در کاهش استرس در بازار سرمایه داشته باشد.
راه سوم برای کاهش استرس در بازار سرمایه
اما راهحل دیگر برای کاهش استرس در بازار سرمایه، استفاده از یک استراتژی است. وقتی شما یک مسیر مشخص حتی بهغلط داشته باشید استرس شما کم خواهد بود؛ یعنی شما میدانید که دقیقاً چهکار قرار است بکنید. وقتی شما از یک استراتژی (هر نوع استراتژی) استفاده کنید عملاً سرمایه خودتان را مدیریت میکنید. میدانید که دارید که کار میکنید. ای اتفاق بهخوبی باعث میشود که شما کاهش استرس در بازار سرمایه را در بازار داشته باشید.
برای اینکه بدانید استراتژی معاملاتی چیست حتما این مقاله را بخوانید
راهحل چهارم برای کاهش استرس در بازار سرمایه
راه مهم دیگر در جهت کاهش استرس در بازار سرمایهای است که شما در این بازار به خودتان اعتماد داشته باشید. درواقع بسیاری از صفحات مجازی عجیبوغریب امروزه تحلیلهای زیادی در مورد هر سهم و بازاری ارائه میدهند. این تحلیلها باعث شده است که ما عملاً به خودمان اعتماد نداشته باشیم و سخنان کسی را که نمیشناسیم برای سرمایه خود ملاک قرار دهیم.
این موضوع باعث شده است که عملاً استراتژی خوبی نتوانیم در بازار داشته باشیم و علاوه بر آن به خود و تحلیلهای خودمان اعتماد نکنیم. اینکه ما نمیتوانیم به خریدوفروش خودمان اعتماد کنیم باعث ایجاد یک نوع ترس و استرس در ما میشود؛ یعنی ما در دل خودمان میدانیم که با خرید یا فروش سهم اشتباه کردهایم! و اینیک فرضیه اثباتشده برای ما محسوب میشود. ازاینرو اگر میخواهید کاهش هفت دام ذهنی که هر معامله گری با آن ها درگیر است استرس در بازار سرمایه را تجربه کنید باید به خود تحلیل خودتان اعتماد کنید و اینیک اصل در بازار است.
دوره آموزشی روانشناسی معامله گری
معامله گری در عین داشتن ظاهری ساده دارای پیچیدگیها و دشواریهای فروانی است بهطوریکه درصد زیادی از کسانی که وارد بازار میشوند حتی با یادگیری تحلیل های مختلف تکنیکال (technical) و بنیادی (fundamental) بازهم موفق به کسب سود مستمر از آن نمیشوند.
دلیل پیچیدگی معامله گری در بازار سرمایه این است که انسان در طول یک معامله با عواطف و احساسات انسانی خود مواجه میشود. درگیر طمع، ترس، هیجان، استرس و … میشود و توان مدیریت صحیح معامله خود را از دست میدهد.
روانشناسی معامله گر شاید کلید گمشده معامله گران بازار های مالی به خصوص بازار بورس و اوراق بهادار ایران باشد. افراد زیادی با سرمایه گذاری در بورس شانس موفقیت خود را برای سود کردن در این بازار پر نوسان امتحان میکنند.
علم روانشناسی معامله گری هنوز جوان است و هر سال به صورت تصاعدی اهمیت این علم در پیشرفت معامله گران بیشتر و بیشتر اثبات می شود.
واقعیت این است که شما به عنوان یک تحلیل گر پس از مدتی بر استراتژی تحلیلی خود (شامل تکنیک تحلیل و روش مدیریت سرمایه خود) مسلط می شوید و پس از آن یاد گرفتن تکنیک های گوناگون اضافی چیز به درد بخوری به سودآوری معاملاتی شما اضافه نمی کند.
حالا شما می مانید و اشتباهات ذهنی خود، که تابع سوگیری های تفکری و احساسات تخریبی و البته تحت تأثیر قدرت پول بر ذهن شما شکل می گیرد. از این به بعد جهت پیشرفت در فرآیندهای معامله گری (که چرخه صحیح ماندگاری در بازار و سودآوری است) باید مرحله به مرحله روی ذهن، تفکرات و احساسات خود کار کنید.
کشف پلکانی نقاط قوت جهت تقویت بیشتر آنها و نقاط ضعیف جهت کمرنگ کردن آن با روش های علمی روانشناسی ، برگ برنده پیش روی معامله گران موفق می شود.
چگونه عاقلانه تصمیم بگیریم؟ چرا دچار سوءتفاهم، اختلاف و درگیری می شویم؟
سوگیری شناختی خطاهای ذهنی و الگوهایی هستند که در قضاوت، تصمیم گیری و استدلال ما انحراف ایجاد می کنند و موجب می شوند تا ما در مورد افراد و موقعیت ها نتیجه های غلط و غیر منطقی بگیریم. به عبارت دیگر خطاهای شناختی یعنی تفکر به شیوه دگم، توام با افکار غیر عقلانی.
سواد زندگی؛ توسعه توانمندی های فردی - ما با ذهن و حواس خود دنیای اطرافمان را می شناسیم. در زندگی روزمره بر اساس شناختی که داریم با اطرافیان، همکاران، دوستان و اعضای خانواده خود برخورد می کنیم. در واقع زندگی ما حاصل شناخت ماست. شناختی که می تواند با خطا یا با سوگیری همراه باشد.
در واقع بسیاری از سوءِ تفاهم ها، ناکامی ها، درگیری ها و اختلاف ها در محیط کار، خانه و بین دوستان ناشی از خطاهای شناختی (cognitive biases) است.
خطای شناختی باعث جهت گیری اشتباه فکری ما نسبت به رفتارها، سخنان و اعمال دیگران شده و همین جهت گیری باعث تصمیم گیری و ایجاد رفتار نامناسب می شود.
سوگیری شناختی خطاهای ذهنی و الگوهایی هستند که در قضاوت، تصمیم گیری و استدلال ما انحراف ایجاد می کنند و موجب می شوند تا ما در مورد افراد و موقعیت ها نتیجه های غلط و غیر منطقی بگیریم. به عبارت دیگر خطاهای شناختی یعنی تفکر به شیوه دگم، توام با افکار غیر عقلانی.
بر اساس یافته های علوم شناختی، ذهن ما از هر رویداد روایتی را می سازد که خوشایند ماست و ما آن روایت را خودآگاهی میپنداریم.
فرض کنید در شرکتی کار می کنید. رئیس شما کاری را به شما می سپارد. شما فکر میکنید که بابت آن باید اضافه کاری دریافت کنید و تصورتان این است که رئیس خودش این را می داند و اضافه کاری شما را پس از اتمام کار پرداخت می کند. اما متاسفانه آخر ماه می فهمید رئیستان به این نکته پی نبرده و شما هم براساس تصورتان، راجع به اضافه کار با او صحبتی نمی کنید. بدین ترتیب نسبت به رئیستان احساس خشم و دلخوری پیدا می کنید که چرا به شما اضافه کاری نداده است.
1- برچسب زدن: شما به رئیستان برچسب بی فکری می زنید و او را فردی بی توجه در نظر می گیرید. همین برچسب باعث احساس بد شما نسبت به شرایط کارتان می شود.
2- ذهن خوانی: فکر می کنید رئیستان اصلا به فکر شما نیست و حتی اگر لزوم دریافت اضافه کاری را هم مطرح می کردید با آن مخالفت می شد. پس همان بهتر که خودتان را کوچک نکنید و چیزی نگویید.
علمای علوم شناختی دریافته اند پرسشگری مدام درباره باورها، انتخابها و قضاوتهایی که انجام می دهیم بهترین ابزار برای آن است که از خطاهای شناختی بکاهیم و روایت ذهن خود را به واقعیت جهان خارج نزدیک کنیم.
اولین گام در این مسیر شناخت سوگیری های عمده ذهنی است. البته شناخت خطا ها یا سوگیری های ذهنی لزوما به این معنا نیست که قرار است باورها و ارزش های فردیمان را از دست بدهیم.
برعکس، شناخت ذهن و نحوه سوگیریاش ممکن است از ما انسانی منطقیتر بسازد که بتوانیم باورهای خودمان و دیگران را بهتر درک کنیم، از موقعیتهای متفاوت اجتماعی شناخت بهتری به دست بیاوریم، موقعیت فردیمان را در جامعه ارتقا ببخشیم، ناخواسته دیگران را ناراحت نکنیم، قدرت ارزیابی عملکرد خودمان و دیگران را به شیوهای انتقادی افزایش دهیم، در شرایط متفاوت اجتماعی و موقعیتهای پیچیده تصمیمات بهتری بگیریم و قضاوت منطقی و تفسیر دقیقتری از واقعیتهای جهان اطرافمان داشته باشیم. در چنین شرایطی، نزاع و تنش جایش را به گفتگوی انتقادی با خودمان و دیگران میدهد.
آلبرت الیس روان شناس معروف که سال ها روی خطاها و سوگیری های ذهنی کار کرده است. 14 خطای عمده و فراگیر شناختی را به شرح زیر معرفی کرده است:
1. ذهن خوانی: بدون شواهد کافی فکر می کنید هفت دام ذهنی که هر معامله گری با آن ها درگیر است می دانید دیگران به چه چیزی فکر می کنند. " جواب سلامم را نداد، پس حتما از دست من ناراحت است"
2 . پیش گویی: پیش بینی می کنید خطرات زیادی شما را تهدید می کند یا حوادث آینده بد از آب در می آیند. ”در امتحان قبول نمی شوم ” یا ” کاری گیر نمی آورم ”.
3. فاجعه سازی: معتقدید هر چه اتفاق بیفتد یا پیش بیاید افتضاح، ناخوشایند و غیر قابل تحمل است . ” زندگیم از دست می رود اگر در دانشگاه قبول نشوم ”.
4. برچسب زنی: به خودتان یا دیگران ، صفات کلی و منفی نسبت می دهید. ” من آدم بدشانسی/ بی عرضه ای/ دست و پاچلفتی هستم ” یا فلانی آدم بی عاطفه ای/ خسیسی/ بدبینی/ حسودی است ”.
5. ندیدن جنبه های مثبت: مدعی می شوید که کار های مثبت خودتان یا دیگران پیش پا افتاده و ناچیز هستند . ”این کار از عهده همه بر می آید” یا ”قبول شدن در کنکور که کار مهمی نیست ”.
6. فیلتر منفی: تقریبا همیشه جنبه های منفی را می بینید و به جنبه های مثبت بی توجه هستید. ”هیچ کس مرا دوست ندارد ”. یا "همیشه بدشانسی می آورم".
7. تعمیم افراطی: از یک اتفاق یا حادثه، الگو های کلی منفی استنباط می کنید. ”همیشه کلیدم را جا می گذارم" یا "دوستهایم همیشه به من خیانت می کنند" یا ” من در همه کار ها شکست می خورم ”.
8. تفکر دوقطبی: به پیرامون و انسان های اطراف خود با دید "همه یا هیچ / هفت دام ذهنی که هر معامله گری با آن ها درگیر است صفر و صدی/ سفید و سیاه" نگاه می کنید. مثل : ”همه مرا طرد می کنند” یا "تمام زندگیم تلف شد. . "تمام صاحبخانه ها بدجنس اند."
9. باید اندیشی: به جای این که حوادث را بر اساس چیزی که واقعا هستند ارزیابی کنید، آن ها بر اساس چیزی که باید باشند، تفسیر می کنید. ”باید کارم را خوب انجام بدهم ” یا ”باید در کنکور قبول شوم ”.
10. شخصی سازی: علت بروز حوادث منفی را به خودتان نسبت می دهید و سهم دیگران را در بروز مشکل نادیده می گیرید. ”اگر مسافرت نرفته بودم پدرم نمی مرد ”.
11. سرزنش گری: دیگران را علت مشکلات و احساسات منفی خود می دانید و از طرفی مسئولیت تغییر رفتارتان را نیز فراموش می کنید. ” دیگران باعث عصبانیت من می شوند ” یا ” باعث و بانی همه مشکلات من والدینم هستند ”.
12. تاسف گرایی: به جای این که فکر کنید چه کاری از دستتان بر می آید، بیشتر به این مسئله می اندیشید که ای کاش در گذشته بهتر عمل می کردید. ” اگر درس خوانده بودم، شغل بهتری پیدا می کردم ” یا ” ای کاش این حرف را نمی زدم ”.
13. استدلال احساسی: از احساسات خود برای تفسیر واقعیت استفاده می کنید. مثل : ”چون دلم شور میزند، پس اتفاق ناگواری می افتد". "حس خوبی دارم پس این معامله جوش می خورد"
14. نادیده گرفتن شواهد متناقض: شواهد یا استدلال های ناهمخوان با تفکر خود را رد می کنید. با خود می گویید ”هیچ کس مرا دوست ندارد” و هر گونه شواهد متناقض با این فکر را نادیده می گیرد و در نتیجه فکرتان همیشه تایید می شود .
چگونه در دام سوگیریهای شناختی نیفتیم؟
اولین گام برای جلوگیری از افتادن در دام سوگیریهای شناختی، آشنا بودن با آنها و نحوه اثرگذاری آنها رو تصمیمهای ما است؛ اما علاوه بر آن راههایی هم وجود دارد که میتوانیم با تمرین آنها، ذهن خود در برابر دچار شدن به این سوگیریهای شناختی تا حد زیادی واکسینه کنیم.
به درون خود توجه داشته باشید
مساله این است که شما باید دائما بر فرآیندهای فکری و استدلالی خود نظارت داشته باشید. وقتی به نتیجه خاصی رسیدید، سعی کنید مسئله را از ابعاد دیگری هم ببینید و با دلایل دیگری آن را به چالش بکشید. در واقع به نتیجه اولیه اعتماد نکنید.
زیرا سوگیریهای شناختی برای بقای انساندر شرایط سخت و جاهایی ساخته شدهاند که فرصت کمی برای تصمیمگیری وجود دارد تا فرد بتواند سریعترین تصمیمی که احتمالا جانش را نجات میدهد، بگیرد.
اگر گرسنه، خسته، تنها، عصبانی یا تشنه هستید، بههیچوجه نباید تصمیمی بگیرید.
مشخص است که ما در زندگی هفت دام ذهنی که هر معامله گری با آن ها درگیر است معمولی خود با خطر جانی مواجه نیستیم. در نتیجه اولا باید آرام بمانیم و به خود فرصت بدهیم. اگر شما درگیر یک تصمیمگیری هستید، به گوشه آرامی بروید، نفس عمیق بکشید و به احساسات، غلیانها و درگیریهای ذهنی خود توجه کرده و تاثیر هر کدام از آنها را بر تصمیم خود ارزیابی کنید.
یکی دیگر از راهکارهای جلوگیری از ابتلا به سوگیری شناختی در تصمیمگیری این است که تصمیم نگیرید. نه اینکه کلا تصمیم نگیرید بلکه آن را برای زمان دیگر و شرایط بهتر بگذارید.
مثلا اگر هیجان زده یا خسته هستید، بههیچوجه نباید هیچ تصمیمی بگیرید. خصوصا تصمیمهایی که در صورت خطا بودن اثرات منفی فراوان خواهند داشت.
در این حالت بهتر است تصمیمگیری را به زمانی واگذار کنید که در شرایط عادی و معمولی خود هستید.
دیگران را در نظر بگیرید
به این فکر کنید که تصمیمی که میگیرید یا نمیگیرید، چه تاثیری روی دیگران (خانواده، همکاران، دوستان و . ) خواهد گذاشت. گاهی وقتها در نظر گرفتن دیگران در تصمیمگیریها و دقت کردن به اثر تصمیمروی آنها، به شما کمک میکند که عاقلانهتر تصمیم بگیرید و مهمتر از آن تصمیم برایتان روشنتر و واضحتر شود.
به منطق و عقل تکیه کنید
وقتی میخواهید تصمیمی بگیرید، سوگیریهای شناختی را که در بالا فهرست کردیم، در نظر بیاورید و کمی هم به بصیرت خود تکیه کنید.
البته با اینکه بصیرت در برخی از مواقع جوابهای خوبی میدهد، برای اینکه تصمیم بهتری بگیرید تلاش کنید دادهها و شواهد واقعی پیدا کنید.
هرچند قرار نیست مثلا قانون مجازات بنویسید اما در نظر داشته باشید که تصمیم شما میتواند روی زندگی شما و دیگران تاثیر زیادی داشته باشد در نتیجه بهتر است به دادههای واقعی تکیه کنید که میتوانید به دست آورید.
هرچه دادههای بیشتری داشته باشید، میتوانید به دور از سوگیریهای شناختی تصمیم بهتری بگیرید.
در این حالت احتمالا از اینکه این دادهها چقدر میتوانند به شما برای اتخاذ یک تصمیم دقیق کمک کنند، شگفتزده می شوید. اما اگر بازهم نتوانستید با این دادهها تصمیم بگیرید، میتوانید بیشتر کاوش کنید تا دادههای بیشتر و بهتری جمعآوری کنید.
چشمانداز فرد ناظر
گاهی وقتها تصمیمگیری به علت نداشتن دادهها یا تجارب کافی سخت است؛ اما گاهی وقتها هم چون ما ارزشها و اولویتهای متناقضی در مورد نتایج تصمیمهایمان داریم، نمیتوانیم تصمیم بگیریم.
اینجاست که ارزش افراد خارج از سیستم که قرار نیست تحت تاثیر تصمیم ما باشند، مهم میشود. مراجعه به این افراد و پرسیدن نظر آنها میتواند در این موارد بسیار راهگشا باشد. دیگران ممکن است دادهها یا تجاربی داشته باشند که شما ندارید.
برای این کار هم بهتر است از چند فرد کاملا متفاوت مشورت بگیرید. افرادی که طرز تفکر و ارزشهای کاملا متفاوتی دارند.
هرچند ممکن است دیدگاه و نظر آنها فکر و ایدههای شما را به چالش بکشند، اما این برای روشن ساختن مسئله، ابعاد دیگر آن و اتخاذ یک تصمیم درست بسیار مفید است.
به گذشته رجوع کنید
قطعا تصمیمی که قرار است بگیرید، اولین تصمیم زندگی شما نیست. در نتیجه بد نیست به گذشته خود نگاه کنید و ببینید در گذشته در موارد مشابه چه تصمیمی گرفتهاید و آن تصمیمها چه نتایجی به بار آوردهاند.
فکر کردن به اینکه آیا در آن زمان شما تصمیم عجولانهای گرفتهاید یا زود قضاوت کردهاید، میتواند شما را بر ذهنتان مسلط کند تا از سوگیریهای شناختی دور شوید.
شاید در ابتدا اجرای همه این راهحلها کمی پیچیده به نظر برسد. راستش وقتی هم بخواهید همه این کارها را یک جا انجام دهید ممکن است سردرگم شوید.
اما از آنجایی که ما آدمها دائما در طول زندگی تصمیمهای گوناگون میگیریم، فرصتهای زیادی برای اجرا و تمرین این روشها داریم و میتوانیم اثر سوگیریهای شناختی را در زندگی خود کاهش دهیم.