برای مدیران استراتژی

چگونه مدیر شبکه های اجتماعی شویم؟ راهنمای مسیر شغلی مدیر شبکه های اجتماعی در ایران
مدیر شبکه های اجتماعی فردی است که در بخش ارتباطات، بازاریابی یا روابط عمومی یک سازمان فعالیت میکند و سعی دارد تا یک کسب و کار، محصول یا برند را به خوبی در رسانههای اجتماعی مطرح کند. رسانههای اجتماعی از سرعت بالایی برخوردار هستند و مدیران رسانههای اجتماعی باید دارای سرعتعمل بالایی در پاسخگویی یا انتشار محتوا باشند.
تقریبا میتوان گفت تمامی صنایع با استفاده از رسانههای اجتماعی به جذب و حفظ مشتریان خود میپردازند. وظایف یک مدیر شبکه های اجتماعی عبارت است از:
- ایجاد تقویمهای محتوایی بر اساس زمان و کانال انتشار
- نظارت بر انتشار به موقع محتواها در کانالهای تعیینشده
- پاسخگویی به نظرات و بازخوردهای کاربران
- ایجاد کمپینهای مختلف برای توسعه برند یا معرفی محصول
- کنترل عملکرد کمپینها با توجه به معیارهای همچون نرخ تعامل یا نرخ ROI
- مشارکت در طراحی استراتژیهای بصری
- ارائه گزارشات به مدیران برای طراحی استراتژیهای سازمانی
- رعایت برندبوک برای حفظ یکنواختی پیامهای یک شرکت در رسانههای اجتماعی
- رصد ترندهای روز
درآمد مدیر شبکه های اجتماعی چقدر است؟
مقدار میانگین حقوق یک مدیر شبکه های اجتماعی ۴۴۷۴۱ دلار در سال است. محدوده حقوق برای مدیران رسانههای اجتماعی بین ۱۴۰۰۰ تا ۱۰۵۰۰۰ دلار در سال متغیر است. عواملی که میتوانند بر روی حقوق یک مدیر رسانههای اجتماعی تاثیر بگذارد:
- تجربه
- سطح تحصیلات
- نوع شرکت یا حتی صنعت
- موقعیت جغرافیایی
البته این اعداد، احتمالا با آنچه به عنوان حقوق مدیر شبکه های اجتماعی در ایران پرداخت میشود، تفاوت فاحشی دارد! با در نظر گرفتن آمارها و گزارشهایی که از رنج درآمد مدیران شبکه های اجتماعی در ایران منتشر شده است، میتواند محدود درآمد این متخصصان را بین ۷ تا ۲۰ میلیون تومان در ماه در نظر گرفت. پارامترهایی که کمی بالاتر عنوان شد، در ایران نیز مصداق دارد و میتواند بر درآمد افراد اثر مستقیم بگذارد.
چگونه مدیر شبکه های اجتماعی شویم؟
برای تبدیل شدن به یک مدیر شبکه های اجتماعی مراحل زیر را دنبال کنید:
توجه به استراتژی در مدیریت شبکه های اجتماعی
تدوین استراتژی شبکه های اجتماعی یکی از وظایف مدیر شبکه های اجتماعی است
افسانهای وجود دارد که تمامی جوانان با توجه به داشتن دوربین بر روی تلفن همراه خود و آشنایی با پلتفرمهای رسانههای اجتماعی میتوانند تبدیل به یک مدیر در این رسانهها شوند. اما واقعیت این است که بدون داشتن یک استراتژی درست موفقیت امکانپذیر نیست.
اگر شما علاقهمند هستید که یک مدیر شبکه های اجتماعی شوید، بهتر است در شروع به سراغ دوستان یا اعضای خانواده بروید که صاحب یک کسب و کار کوچک هستند. از آنها اطلاعاتی درباره اینکه چرا قصد دارند در رسانههای اجتماعی فعالیت کنند بهدست آورید. این دانش ساده میتواند به شما در پیدا کردن یک نگرش کمک کند.
برای اینکه بتوان در یک پلتفرم رسانههای اجتماعی موفق شد باید با ارزشها و سبک محتواهایی که میتوانند به اهداف یک برند کمک کنند آشنایی پیدا کنید. کسب تجربه در زمینه استراتژی رسانههای اجتماعی میتواند زمینههای فکری خوبی را برای علاقهمندان به شغل مدیر شبکه های اجتماعی ایجاد کند.
کسب مدرک یا کسب تجربه کاری مرتبط
اگرچه مدیر رسانههای اجتماعی نیاز به مدرک دانشگاهی ندارد اما بسیاری از کارفرمایان ترجیح میدهند که از افرادی استفاده کنند که با مفاهیم کسب و کار، بازاریابی، تبلیغات، روابط عمومی و ارتباطات آشنایی داشته باشند. فارغالتحصیلان رشتههای روانشناسی نیز با توجه به شناختی که از رفتارشناسی و طرز فکر مشتریان دارند میتوانند گزینه مناسبی برای پست مدیر شبکه های برای مدیران استراتژی اجتماعی محسوب شوند.
استفاده از دورههای آموزشی مدیریت شبکه های اجتماعی و همچنین دورههای کارآموزی می تواند زمینه را برای یادگیری بیشتر فراهم کند. دورههای رایگان در Coursera، Udemy و Google میتواند به یک مدیر شبکه های اجتماعی کمک کند تا دانش روز در این حوزه را فرا بگیرد.
فالوورهای خود را داشته باشید و محتوای استراتژیک منتشر کنید!
داشتن یک پیج شخصی یا کسب و کاری که در آن بتوانید تعامل خوبی با مخاطبانتان داشته باشید بر روی افزایش توانایی شما در مدیریت شبکه های اجتماعی تاثیر میگذارد. داشتن یک استراتژی محتوا در رسانههای شخصی به شما این امکان را میدهد تا بتوانید تکنیکهای مختلفی را برای تقویت مهارتهای خود به کار ببرید. شناخت شخصیت برند و استفاده از هویت بصری مرتبط با پرسونای مخاطبان از جمله مواردی است که باید آن را مدنظر قرار دهید.
آنالیز اطلاعات در شبکه های اجتماعی را بیاموزید!
مدیر شبکه های اجتماعی باید با آنالیز دادهها برای کنترل عملکرد کمپینها و حفظ کارایی محتواها آشنا شود. آنالیز رسانههای اجتماعی به شما کمک میکند تا امکان سنجش نتایج پستهای انتشار یافته و نیاز مخاطبان را بهدست آورید.
اطلاعاتی که از بررسی دنبالکنندگان، بازدید از صفحه، کلیکها، لایکها، اشتراکگذاری، نظرات و… بهدست میآورید به شما فرصتی برای بهبود فعالیت در رسانههای اجتماعی میدهد.
خوشبختانه ابزارهای زیادی هستند که میتوان با کمک آنها به تجزیه و تحلیل رسانههای اجتماعی پرداخت. مدیر رسانههای اجتماعی در دوران کارآموزی یا در دورههای آموزشی با تعداد زیادی از این ابزارها آشنا خواهد شد که بر حسب نیاز می تواند از آنها استفاده کند.
نیاز به آموزش مستمر برای یک مدیر رسانههای اجتماعی
رشد سریع پلتفرمهای رسانههای اجتماعی موجب میشود تا یک مدیر نیاز به آموزش مستمر داشته باشد. مهارتهای تجزیه و تحلیل، تحقیق، توسعه ارتباطات و شناخت مسئله از جمله موضوعاتی است که در آموزش باید مدنظر قرار گیرند.
آموزش استفاده از ابزارهای انتشار محتوا، مانیتورینگ و سوشاللیسنینگ برای یک مدیر رسانههای اجتماعی ضروری است. استفاده از سایتهای منبع مانند hubspot، hootsuite و sprout social میتواند به آموزش هدفمند مدیران رسانههای اجتماعی کمک کند.
نمونه کار آنلاین بسازید
زمانی که برای استخدام شدن در شغل مدیر شبکه های اجتماعی وارد جلسه مصاحبه میشوید، ممکن است از شما نمونه کار خواسته شود. شما میتوانید نمونه کارهایی از مشتریان قبلی یا حتی حسابهای شخصی که با مدیریت آنها میپردازید را به کارفرما ارائه دهید تا متوجه توانمندی شما شوند.
نکته حرفهای: داشتن یک سایت شخصی با کمک وردپرس میتواند به شما این امکان را بدهد که به بیان تجربیات و مهارتهایی که دارید در آن بپردازید. همچنین لینکدین یک گزینه عالی برای اشتراکگذاری رزومه کاری شما است.
شرکتهای مطرح در صنعت خود را دنبال کنید
برندهای برتر در صنعت خود یا صنایع دیگر را زیر نظر بگیرید و با تحلیل عملکرد آنها نکاتی را بیاموزید. برای اینکه بتوانید به نتیجه مطلوب برسید یک برند را در پلتفرمهای مختلف رسانههای اجتماعی بررسی کنید تا بتوانید پیامهای تبلیغات یا بازاریابی آنها را کامل دریافت کنید.
سوالات متداول در مورد مدیر شبکه های اجتماعی
در اینجا به سوالات متداولی میپردازیم که برای تبدیل شدن به یک مدیر رسانه اجتماعی موفق به آنها نیاز داریم:
آیا مدیر شبکه های اجتماعی از طرف یک کسب و کار به انتشار محتوا میپردازد؟
برخی از مدیران رسانههای اجتماعی به صورت مستقل برای چند بیزینس کار میکنند و کمپینها و محتواهایی را برای اشتراکگذاری تولید میکنند. در بیشتر موارد آنها این محتوا را از طرف صاحبان کسب و کار ارسال میکنند، اما این بستگی به خواست هر مشتری دارد. برخی از مدیران کسب و کاری ترجیح میدهند کنترل پروفایل را خود برعهده بگیرند و مدیر رسانههای اجتماعی فقط کنترل کمپینها را انجام دهد.
یک مدیر شبکه های اجتماعی به چه مهارتهایی نیاز دارد؟
برخی از مهارتهای رایج برای مدیران رسانههای اجتماعی:
- آشنایی با املا و دستور زبان:آشنایی کامل با املای درست و دستور زبان عالی بسیار مهم است تا شرکتی که در رسانههای اجتماعی مدیریت آن را برعهده دارید حرفهای بهنظر آید.
- مدیریت زمان: مدیران رسانههای اجتماعی، باید بتوانند زمان خود را مدیریت کنند. این مساله برای کسانی که به صورت فریلنسری برای چندین مشتری کار میکنند، اهمیت بیشتری مییابد. این مهارت تضمین میکند که آنها محتوا را در مناسبترین زمان منتشر کنند.
- خدمات مشتری: این مهارت، مدیران رسانههای اجتماعی را قادر میسازد تا به نظرات مثبت یا منفی پاسخ مناسبی دهند. خدمات مشتری کمک میکند تا امکان معرفی درست برند وجود داشته باشد.
- دید بصری: بسیاری از مدیران رسانههای اجتماعی برای تولید محتوا با طراحان گرافیک کار میکنند. اما برخی از آنها محتوا را خود تولید میکنند، به همین دلیل مهم است که دید بصری به تولید محتوا داشته باشند.
مدیران شبکه های اجتماعی در چه صنایعی کار میکنند؟
استفاده از رسانههای اجتماعی در همه صنایع رایج است، بنابراین شرکتها در بسیاری از حوزههای مختلف برای مدیریت و اشتراک محتوا با یک مدیر رسانههای اجتماعی همکاری میکنند. شما بهعنوان یک مدیر رسانههای اجتماعی میتوانید در صنعت تجارت آنلاین، خدمات غذایی و کافهگردی، رستورانها، عتل و مهمانسراها، خدمات بهداشتی و درمانی، حمل و نقل، مسافرت، ساخت و ساز یا هر صنعتی دیگری فعالیت کنید.
همچنین میتوانید یک تیم کاری خلاق برای خودتان داشته باشید یا در یک آژانس بزرگ فعالیت کنید که در رسانههای اجتماعی تخصص دارند. شما ممکن است به یک مدیر بازاریابی دیجیتال گزارش دهید یا اگر با یک کسب و کار کوچکتر کار میکنید ممکن است مسئولیت سایر عناصر بازاریابی آنها را هم برعهده بگیرید.
چه کسی در مدیریت شبکه های اجتماعی موفق است؟
فردی در مدیریت رسانههای اجتماعی موفق است که دارای ویژگیهای زیر باشد:
- از آنالیز دادهها هیجانزده شود؛
- به شناخت برند علاقهمند است و سعی کند از طریق کانالهای مختلف به شناسایی آن بپردازد؛
- به پیش داوری درباره رسانههای اجتماعی نمیپردازد و بر اساس داده کار میکند؛
- کنجکاو است تا یاد بگیرد و از به کارگیری شیوههای جدید در کارش ترسی ندارد؛
- درک کاملی از استراتژی و تناسب کانالها با هر رسانه اجتماعی دارد؛
- ارزش مخاطب را میداند و سعی میکند با توجه به نیاز مخاطب به تولید محتوا در رسانههای اجتماعی بپردازد؛
سخن پایانی
رسانههای اجتماعی به نسبت یک موضوع جدید هستند و هنوز تغییر و تکامل در آنها ادامه دارد. به همین دلیل یک مدیر رسانههای اجتماعی باید با مفاهیم بازاریابی بلادرنگ آشنا باشد و قدرت بالایی در تصمیمگیری و ایجاد تغییرات در فرآیندها داشته باشد تا بتواند نتیجه لازم را بگیرد.
رویکردهای غالب در مدیریت استراتژیک
این مقاله سه رویکرد غالب در مدیریت استراتژیک را – دیدگاه سازمانی صنعتی، دیدگاه فرآیندی و دیدگاه مبتنی بر منابع- که تاثیر زیادی بر ادبیات این حوزه داشته اند، معرفی برای مدیران استراتژی می کند.
در ابتدا مفهوم استراتژی و نظریههای اولیه استراتژی توضیح داده می شود و در ادامه این سه رویکرد مورد تحلیل قرار می گیرد. آنچه که در نهایت از این مقاله نتیجه گیری می توان کرد آن است که رویکردهای سازمان صنعتی و مبتنی بر منابع هر دو بر مزیت رقابتی تمرکز می کنند ولی دیدگاه آنها در این که مزیت رقابتی چیست و بر چه مبنایی استوار است تفاوت می کند.
در حالی که بهنظر می رسد هر دو رویکرد سازمان صنعتی و مبتنی بر منابع دیدگاهی «محتوا محور» در مدیریت استراتژیک دارند و محتوای استراتژی مانند ویژگیهای محصول، بازارها، رقبا، فعالیتهای سازمان، منابع و … را مورد توجه قرار می دهند. رویکرد مبتنی بر فرآیند در استراتژی بر فرآیندی که این ویژگیها و محتوا ایجاد شده و مدیریت می شود تمرکز می کند.
مقدمه
تئوری استراتژی عملکرد، شرکت را در یک محیط رقابتی توصیف می کند روملت و همکاران در تلاشی که جهت خلاصه کردن تاریخچه مدیریت استراتژیک انجام داده اند اشاره می کنند که استراتژی، نشان دهنده «مسیر و جهتگیری سازمانها» است. نویسندگان اضافه می کنند که تئوری استراتژی، شامل موضوعاتی است که ملاحظات عمده مدیران ارشد یا هر مقام دیگری که دلایل موفقیت یا شکست بین سازمانها را جستجو می کند در برمیگیرد و رقابت، موضوع اصلی این تئوری است. بهدلیل وجود رقبا، لازم است سازمانها در مورد انتخاب گزینههای زیادی تصمیمگیری کنند که تعدادی از آنها نیز استراتژیک هستند. این انتخابها عبارتند:
- انتخاب اهداف اصلی سازمان
- انتخاب محصولات برای مدیران استراتژی و خدماتی که سازمان باید عرضه کند.
- طراحی و شکل دهی سیاستهایی که نشان می دهد شرکت چگونه خود را آماده رقابت می کند.
- تعیین سطح حوزه و تنوع محصولات و خدمات
- ساختار سازمان، سیستمها و خطمشیهای اداری که برای تعریف و هماهنگی کارها استفاده می شود.
- تعیین نوع فعالیتهایی که شرکت میخواهد از حوزه انجام آنها خارج شود
- تصمیمگیری در مورد ورود به بازارهای بینالملل
- تعیین اینکه آیا شرکت برآن است که در شرکتهای دیگر ادغام شود یا یک مشارکت تشکیل دهد.
“پورتر” نیز با دیدگاهی مشابه روملت اذعان می کند که استراتژی، موضعیابی شرکت در بازار و نحوه بکارگیری ترکیبی از فعالیتهای منحصر بفرد سازمان را مورد توجه قرار می دهد و استراتژیسازی، یک چالش سازمانی است که بستگی به هدایت و هماهنگی سطوح مختلف مدیران در سازمان دارد.
دیدگاههای مختلف استراتژی بهطور متنوع در ادبیات مدیریت استراتژیک یافت می شود.
شاید به تعداد استراتژیستها رویکرد استراتژی معرفی شده است. ما در این مقاله بر سه رویکرد عمده و غالب در استراتژی تمرکز خواهیم کرد: رویکرد سازمان صنعتی، رویکرد مبتنی بر منابع و رویکرد فرایندی. در ادامه ضمن ارائه خلاصه ای از تلاشهای استراتژیستهای اولیه، این دیدگاهها توضیح داده می شود.
نظریههای اولیه استراتژی
استراتژیستهای اولیه مانند، چاندلر، آنسوف و اندروز، بر تئوریهای استراتژی، بهدلیل آنکه کمتر مورد توجه دیگران قرار گرفته بود تمرکز کردند.
چاندلر با جدا کردن استراتژی از ساختار سازمانی اشاره می کند، مدیرانی که تصمیمات روزانه را از تصمیمات بلندمدت جدا میکنند قادرند نتایج قابل توجهی را در عملکرد سازمانی خود بهدست آورند. دیدگاهی مشابه این رویکرد سالها قبل توسط «سلزینک» معرفی شده بود. وی با تفکیک کردن «سازمانها» از «موسسات» ادعا میکند که سازمانها صرفا ابزاری در دست مدیران هستند در حالی که موسسات علاوهبر خصوصیات دیگر از ویژگیها و شایستگیهای «متمایز» تشکیل شدهاند. ایده مهم دیگری که در تئوریهای اولیه استراتژی مطرح شد تمایز بین محیط و سازمان بود.
“اندروز” با تاکید بر این دوگانگی اشاره میکند که محیط صنعتی و چالشهای آن باید با تغییرات داخل سازمان و بهکارگیری منابع و شایستگیهای سازمانی تطبیق داشته باشد. در نظر او استراتژی به معنی تحلیل فرصتها و تهدیدهای خارجی، نقاط قوت و ضعف داخلی و تطبیق این عوامل بهمنظور فرمولی کردن استراتژی است. (فرموله کردن استراتژی جدا از اجرای آن است). «انسوف» نیز مطالعات مفهومی بسیاری درباره استراتژیهای تنوعگرایی انجام داده است.
اگرچه در تحقیقات آکادمیک میتوان ردپایی از تئوریهای کلاسیک سازمان را همراه با تئوریهای استراتژی یافت، بهکارگیری این دو تئوری بسیار نادر است. با اینکه در دهه ۱۹۶۰ تئوری استراتژی و تئوری سازمان کاملا قابل تفکیک نبودند، در اواسط دهه ۱۹۷۰ تئوری سازمان مسیری متفاوت از استراتژی را در پیش گرفت. بهطور کلی، تئوریهای استراتژی بهعنوان یک مکتب بهطور مجزا در حوزهای جدای از حوزه تئوری سازمان توسعه یافتند و بهطور خاص مورد توجه کنفرانسها، ژورنالها، موسسات آکادمیک و… قرار گرفتند.
رویکرد سازمان صنعتی در برنامه ریزی استراتژیک
در اواخر دهه۷۰ و اوایل دهه ۸۰، پورتر دیدگاه سازمان صنعتی را در استراتژی کسب و کار معرفی کرد.(البته بعضی از متون این تئوری را به میسون نسبت می دهند). وی ادعا کرد که نیروهای خارجی صنعتی، فعالیتهای مدیران را تحت تاثیر قرار میدهد و کالاهای جایگزین، مشتریان و عرضهکنندگان و همینطور رقبای موجود و بالقوه انتخاب عمل را برای شرکت، تحت تاثیر قرار می دهند. این دیدگاه مطرح میکند که عوامل کلیدی موفقیت محیط کسب و کار، تعیینکننده عملکرد شرکت می باشد و سازمان باید خود را با شرایط محیط تطبیق دهد.
“پورتر” سه استراتژی عمومی را بهعنوان استراتژیهای ممکن معرفی میکند: استراتژی رهبری قیمت تمام شده، تمرکز و تمایز.
انتخاب نادرست این استراتژیها باعث کاهش سود شرکت و بهخطر افتادن موقعیت رقابتی آن میشود. او در سال ۱۹۸۵ با معرفی مدل زنجیره ارزش تلاشهای خود را توسعه داد و تلاش کرد که عوامل اصلی مزیت رقابتی را شناسایی کند. مدل وی بر اهمیت توجه به اجزای تشکیل دهنده سازمان در مدیریت استراتژیک تاکید می کند. همراه با پورتر مطالعات آکادمیک دیگری نیز در این تئوری انجام شد که بر مبنای چارچوب پورتر توسعه یافتند و هنوز توسط مدیران بهکارگرفته می شوند. در حال حاضر دیدگاه مبتنی بر منابع، این تئوری را مورد انتقاد قرار داده و با تاکید بر اینکه عوامل خارج سازمان هرگز نمی توانند منبع مزیت رقابتی پایدار باشند و این مزیت باید از طریق منابع داخلی سازمان بدست آید در مقابل این تئوری قرار گرفته اند.
رویکرد فرآیندی در استراتژی
اگرچه استراتژی و زمینههای مرتبط با آن بر آنچه که شرکتها انجام میدهند تاکید داشتند، جهت فکری جدیدی در اواسط دهه ۱۹۷۰ بوجود آمد که بر چگونگی انجام آنها تمرکز داشت. استراتژی برای مدتی طولانی برمبنای برنامهریزی قرار داده میشد ولی بهدلیل مشکلاتی که شرکتها و تصمیمگیران آنها دراثر تحریم نفتی سال۱۹۷۳، قانونزدایی صنایع و بینالمللی شدن باآنها روبرو شدند برنامهریزی بلندمدت تاثیر عملی خود را از دست داد.
با تاکید بر فرآیند استراتژی (به جای مضمون و اجزای آن) مطالعاتی در جهت انتقاد بر رویکردهای گذشته استراتژی جریان یافت. عدم اطمینان درباره آینده منجر به تاکید بر برنامهریزی کوتاه مدتتر شد. تمایز اصلی در این رویکرد، بین فرموله کردن استراتژی و انجام آن است:
اندروز معتقد است، استراتژی شرکتها آن است که فقط انجام میدهند نه آنچه که برنامه دارند انجام دهند یا فکر می کنند باید انجام شود.
کم کم تاکید بر اجزا و محتوای استراتژی مانند موقعیت رقابتی و رابطه آن با عملکرد شرکت از مرکز توجه خارج شد و محققان بر اینکه یک شرکت چگونه موقعیت رقابتی مناسبی می سازد و چه عواملی باعث می شود یک عملکرد خاص بهدست آید تمرکز کردند. «چاکراوارتی» و «دز» دیدگاه فرآیندی را اینگونه توصیف می کنند:
«تحقیقات فرآیندی استراتژی، تمرکز بر آن دارد که چگونه یک مدیر میتواند بهطور مستمر بر موقعیت استراتژیک شرکت از طریق تصمیمهای مناسب و بکارگیری سیستمهای اداری تاثیر گذارد. منظور از سیستمهای اداری، ساختار سازمانی، برنامهریزی، کنترل، انگیزش، مدیریت منابع انسانی و سیستم ارزشی شرکت است. رویکرد فرآیندی استراتژی، چگونگی شکل یافتن یک استراتژی اثربخش در سازمان و ارزش گذاشتن به آن و اجرای موثر آن را مورد توجه قرار می دهد.»
به منظور تعریف بهتر این رویکرد، نویسندگان استدلال می کنند که اگر چه هم تحقیقات استراتژی مبتنی بر فرآیند و هم مطالعات استراتژی مبتنی بر محتوی، هر دو عملکرد سازمان را مورد توجه قرار می دهند، مطالعات فرآیندی، چگونگی رسیدن شرکت به موقعیتی که به دست آورده را مورد بحث قرار می دهد. متغیرهای مستقل تحقیقات مبتنی بر محتوا، متغیرهای وابسته در رویکرد فرآیندی هستند. طبق تحلیلهای چاکراوارتی و دز دو پیش فرض تحقیقات فرآیندی این رویکرد را از بقیه دیدگاهها جدا می سازد که عبارتند از پذیرش عقلانیت محدود و دیدگاه چندگانه در واحدهای سازمانی و تعاملات بین این واحدها.
با گذشت زمان دیدگاه مبتنی بر فرآیند با تمرکز بیشتر بر وظایف مدیریتی و تصمیم گیری توسعه پیدا کرد و با توسعه مطالعات فرآیندهای شناختی مدیران رونق یافت.
رویکرد استراتژی مبتنی بر منابع
همان طور که بیان شد رویکرد سازمان صنعتی بیان میکرد که فشارهای محیطی و توانایی پاسخ دادن به تهدیدها و فرصتهای آن عوامل اصلی تعیین کننده موفقیت سازمان هستند، اما دیدگاه مبتنی بر منابع اشاره به آن دارد که مجموعه منابع خاص شرکت است که تعیین می کند کدام شرکت بهتر رقابت می کند و عملکرد بالاتری دارد.
درحالی که رویکرد سازمان صنعتی عملکرد نسبی شرکت را در سطح صنعت با معیارهایی چون تفاوت قیمت و هزینه، کیفیت و تنوع محصولات توصیف می کند، دیدگاه مبتنی بر منابع بر ویژگیهای مهم عوامل مستقلی که منجر به تنوع محصولات یا کاهش قیمت شده اند(مانند منابع شرکت) تاکید می کند.
این رویکرد تاکید بر منابع استراتژیک شرکت دارد.
منابع استراتژیک شرکت منابعی هستند (شامل منابع فیزیکی، نیروی انسانی و منابع سازمانی – مانند توانمندیها، فرآیندهای سازمانی، دانش اطلاعاتی، شهرت سازمان- و … ) که ارزشمند وکمیاب بوده و جایگزینی و تقلید آن هزینه زا باشند. منابع استراتژیک ، خود، منشا مزیت رقابتی هستند و چالش مدیران در شناسایی و مدیریت این منابع است.
این بدان معنی نیست که رویکرد مبتنی بر منابع از توصیف و توجیه تفاوت عملکرد شرکتها بر حسب بازارهای محصولات آنها ناتوان است. این رویکرد تحلیل میکند که شرکتهای موفق منابعی دارند که ارزش مجموعه آنها بیشتر از رقباست. بهطور منطقی این موضوع به این معنی است که شرکتهایی که عملکرد پایینتری دارند نیز ممکن است دارای مزیت رقابتی باشند ولی با ارزشی کمتر از رقبای موفقتر آنها. این مفهوم تفاوت ارزش برای مزیت رقابتی در مقایسه با دیدگاه سازمان صنعتی ( که یک عامل را دال بر مزیت رقابتی می داند و آن حداکثر سوددهی است) ممکن برای مدیران استراتژی است در جستجوی رهبران صنعت کمتر مفید باشد. اگرچه معیار مقایسه شرکتها در رویکرد مبتنی بر منابع (در مقایسه با رویکرد سازمان صنعتی) بجای عملکرد ، بهره برداری از منابع سازمان است، مزیت رقابتی باید بر حسب افزایش ارزش نسبی منابع و هزینه بر بودن تقلید آنها توسط رقبا تعیین شود.
ویژگیهای منابع استراتژیک
در ادبیات منابع استراتژیک ویژگیهای مختلفی را به منابع استراتژیک نسبت میدهند. بعضی از نویسندگان مجموعه متنوع و کاملی از این ویژگیها را معرفی میکنند و عدهای نیز بر ویژگیهای مشخص و خاص آنها تمرکز می کنند. ما در این مقاله ویژگیهای معرفی شده توسط «بارنی» معرفی می کنیم:
- منبع باید ایجاد ارزش کند به این معنی که یا هزینه ها را کاهش دهد یا قیمت کالا را افزایش دهد. «بارنی» اشاره میکند که منابع ارزشمند، سازمان را قادر می سازند که استراتژیهایی را اتخاذ و اجرا کنند که کارایی و اثربخشی شرکت را بهبود می بخشند. منابعی که با بکارگیری آنها می توان فرصتها را بکار گرفت یا تهدیدها را خنثی کرد، بر کاهش هزینه های شرکت یا افزایش درآمد آن تاثیر می گذارند. با این حال بعضی از نویسندگان بیان می کنند که برخی از منابع خاص با سازمانهای بخصوصی بهتر تطبیق می یابند و ارزشی که این منابع ایجاد می کند بسته به اینکه کدام سازمان بر آن منابع بیشتر سرمایهگذاری می کند متفاوت است. هر چه شرایط سازمان با منابع بهترتطبیق و تناسب داشته باشد، ارزش منابع بیشتر است.
- بارنی دومین ویژگی منابع استراتژیک را کمیاب بودن آنها معرفی می کند. وی اشاره می کند که اگر منابع با ارزش را تعداد زیادی از رقبا داشته باشند تقلید استراتژی توسط رقبا بسیار آسان است، حتی اگر این ارزش بین آنها متفاوت باشد. معمولا منابع کمیاب نمی توانند توسط عرضه کنندگان به سرعت گسترش یابند و توزیع آن بستگی به کمیابی بازار عوامل و پایین بودن ارزش ادراکی آنها دارد.
- منابع با ارزش و کمیاب، باید به سختی نیز قابل تقلید باشند. به منظور جلوگیری از تقلید رقبا و حفظ مزیت رقابتی منبع، باید موانعی وجود داشته باشد. یک منبع و بازده و خروجی آن وقتی قابل تقلید است که رقبا بتوانند همان منبع را ایجاد کرده یا بهدست آورند(نسخه برداری) یا بازده نهایی آن منبع را از طریق منابع دیگر تولید کنند (جایگزینی).
بارنی معیار تعیین قابل تقلید بودن منابع را هزینه نسخهبرداری رقبا معرفی میکند. این هزینه به سه عامل بستگی دارد:
- شرایط تاریخی منحصر بفرد: آن دسته از شرایط زمانی و تاریخی مطلوب که شرکت منابع خود را تحت آن شرایط توسعه داده و بهدست آورده، خود یکی از عوامل دشوارکننده تقلید رقبا است. بدین معنا که رقبا باید برای بهدست آوردن همان منبع با همان مزیت هزینه بیشتری متحمل شوند. این امر احتمال موفقیت رقیب را در بدست آوردن مزیت رقابتی کاهش می دهد.
▪ ابهام علّی: در این حالت شرکت بهمنظور اجرای یک استراتژی، بهجای یک تصمیم بنیادی مجموعهای از تصمیمات متعدد ولی کوچک را اتخاذ می کند و توجه کمتری از رقبا برای مدیران استراتژی را به خود جلب می کند. توالی و انسجام این تصمیمات کوچک، ابهامی را برای شناخت رابطه علّی این تصمیمات و تقلید از آن برای رقبا ایجاد می کند. - پیچیده بودن منابع: می توان گفت تقلید از منابعی غیرملموس و ضمنی که وابسته به عوامل متعاملی مانند افراد و سیستمهای کامپیوتری هستند، امکان ناپذیر است. زیرا تقلید کننده باید سیستم فعلی خود را از بین برده و دوباره با ترکیببندی جدید سیستم موفق رقیب را برای خود بازسازی کند.
«برای مدیران استراتژی کلیس» با جدا کردن موانع تقلید پایدار و ناپایدار بیان می کند که عواملی مانند مقررات دولتی، محدودیتهای قانونی، حق اختراع، موقعیت جغرافیایی شرکت و نزدیکی به منابع اولیه به عنوان موانع تقلید از پایداری بیشتری برخوردارند در حالی که کوتاهی زمان عرضه محصول، تهدیدات مربوط به شهرت سازمان و ابهام علّی از پایداری کمتری نسبت به سایر عوامل برخوردارند.
نتیجه گیری
در این مقاله تلاش شد که سه رویکرد غالب استراتژی مورد بحث قرار گیرد و تفاوتهای این سه نوع نگرش جستجو شود. این سه رویکرد عبارتند از: دیدگاه سازمان صنعتی ، دیدگاه فرآیندی و دیدگاه مبتنی بر منابع. همان طور که اشاره شد تفاوت بین دیدگاه سازمان صنعتی و دیدگاه مبتنی بر منابع در توصیف منشا مزیت رقابتی سازمان می باشد. در حالی که تفاوت این دو تئوری و رویکرد فرآیندی در واحد و منطق تحلیلی آنها می باشد.
بهعنوان جمعبندی نهایی میتوان گفت، با توجه به منطق دیدگاهها، تئوریهای غالب مدیریت استراتژیک را میتوان در دو بعد طبقهبندی کرد: رویکردهای مبتنی بر فرآیند در مقابل رویکردهای مبتنی بر محتوا و رویکردهای درون گرا در مقابل رویکردهای برون نگر.
هر یک از این رویکردها چشم انداز متفاوتی را برای مدیران بهمنظور شناخت محیط و سازمان خود روشن می کند و در تصمیمگیریها هر یک به جنبه خاصی از موضوع میپردازند. مدیر با توجه به شرایط خاص سازمان خود می تواند با بهرهگیری از این رویکردها جنبه خاصی از موضوع را روشن سازد.
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][vc_masonry_grid post_type=”post” max_items=”10″ grid_id=”vc_gid:1566965018610-a3f20d18-96e9-7″ taxonomies=”117, 279″][/vc_column][/vc_row]
برای مدیران استراتژی
یك جمله معروف ژاپنی وجود دارد كه می گوید: "اگر دارید از تشنگی می میرید، دیگر خیلی دیر شده است كه بخواهید به كندن چاه فكر كنید". این جمله معروف نشانگر اهمیت بكارگیری مدیریت استراتژیك به منظور كسب موفقیت در هر نوع تلاشی است. برنامه ریزی مقوله ای است كه برای بسیاری از ما، در یك یا چند بخش از زندگیمان تبدیل به عادت شده است. چه شما به دنبال تغییری بزرگ در زمینه شغلیتان باشید و چه در حال ارائه یك ایده به دیگران، یا هرچیز دیگری به خاطر آن؛ برنامه ریزی بخشی اصلی از تقریباً هر چیزی است كه انجام می دهیم و تمام قدم هایی كه در زندگی برمی داریم به مقداری بسیار زیادی از تصمیم گیری نیاز دارد. البته می توان هر كاری را بدون برنامه ریزی اولیه برای آن انجام داد. با این حال، اكثر زمان هایی كه كاری را بدون برنامه ریزی انجام می دهیم، ریسك بزرگی می كنیم و نتایجی بدست می آوریم كه، در بهترین حالت، اغلب ناراضی كننده و دلسرد كننده خواهند بود. در تعداد كمی از زمینه ها، برنامه ریزی همان اهمیتی را دارد كه در كسب و كار از آن برخوردار می باشد. در حقیقت، چون مسئله مهمی است، دارای یك عنوان منحصربفرد است: مدیریت استراتژیك.
مدیریت استراتژیك، به طور مشخص زمانی كه به خوبی انجام شود، برای موفقیت بلندمدت یك كسب و كار پراهمیت است. وقتی ما می گوییم كه یك كسب و كار در حال اجرای مدیریت استراتژیك است، بدان معناست كه "مدیریت استراتژیك" یك استراتژی را همراه با اهدافی روشن و به خوبی تعیین شده برای فعالیت های تجاری آن كسب و كار تعریف می نماید. آنگاه كسب و كار مزبور برنامه هایی روشن و به خوبی تعریف شده را خلق خواهد كرد، برنامه هایی كه اجرا خواهد كرد تا اهداف خود را كسب كرده و فعالیت های تجاری خود را هم تراز نماید، آنگاه كسب و كار مزبور با آن اهداف هماهنگ خواهد شد. این مقوله همچنین تمام منابع ضروری و مورد نیاز برای دستیابی به اهداف را تخصیص خواهد داد.
یك برنامه مدیریت استراتژیك خوب چیزی بیش از بهبود دادن وضعیت سود و زیان یك كسب و كار است. یك برنامه خوب درجه اجتماعی معتبری را به شركت جهت اجرای عملیات خود خواهد داد. در محیط امروز، اهمیت این جنبه برای هر كسب و كاری حتی دوچندان شده است، چرا كه شركت دارای چندین سهامدار و ذینفع داخلی و خارجی است. به عنوان مثال، مصرف كنندگان افزایشی را در آگاهی خود نسبت به محصولات در حال فروش توسط شركت ها مشاهده می نمایند. همچنین علاقه آنها نه تنها به محصولاتی كه یك شركت تولید می كند به شدت در حال افزایش است، بلكه به روشی كه یك شركت فعالیت های تجاری اش را به پیش می برد نیز علاقه مند گردیده اند. این مورد شامل عملیات شركت از نقطه نظر محیطی و نیز از زاویه اخلاقی می باشد. تمام این جوانب بایستی در مدیریت استراتژیك و نیز در برنامه های كسب و كار وارد گردند، به طوری كه این اطمینان كسب شود كه كسب و كار مربوطه در یك دوره بلند مدت قادر به ادامه كار خواهد بود یا خیر.
مهارت های مورد نیاز برای مدیریت استراتژیك كدام ها هستند؟
مدیریت استراتژیك یك عملیات و فرآیند چند وجهی است كه نیازمند مهارت های مختلفی در تجارت و رهبری است. به عنوان مثال، مدیریت استراتژیك نیازمند مدیری است كه قدرت تجزیه و تحلیل بالایی داشته و از مهارت های تحلیلی خالصی برخوردار باشد.
رهبرانی كه برای هدایت یك كسب و كار استراتژی هایی را توسعه می دهند بایستی هم نگاهی از بالا، جامع و دقیق نسبت به شركت خود داشته باشند و هم از دركی ذاتی نسبت به اینكه هر چیزی در كسب و كار آنها با هم ارتباطی تنگاتنگ دارند، برخوردار باشند. آنها باید از مواردی همانند انتظارات صاحبان سهام، نیازهای مشتریان، چشم انداز رقابتی، رویه ها و رویكردهای جهانی، محیطی كه كسب و كار در آن در حال فعالیت است و . درك و فهم داشته باشند.
برای اینكه مدیریت استراتژیك موفق عمل كند، بایستی كار خود را با درك این موضوع آغاز نماید كه فاكتورهای داخلی همراه با عوامل خارجی، چه در كوتاه مدت و چه بلند مدت، تعیین كننده موفقیت شركت هستند. این درك و فهم بایستی صادقانه و واضح باشد.
مربوط بودن مدیریت استراتژیك تماماً پیرامون استراتژی بوده و بنابراین نیازمند آن است. مدیر بایستی توانایی كشف جهان نظری تحلیل های مربوط به كسب و كار را داشته و همچنین در بحث استراتژی های برای مدیران استراتژی تجاری نیز عملگرا باشد. مدیران تجاری باید توانایی نگاه عمیق به تجزیه و تحلیل های تجاری را داشته باشند و در نتیجه به این صورت می توانند فرصت هایی را كه از این تجزیه و تحلیل ها بدست می آیند، شناسایی نمایند. سپس می بایست از بین فرصت های شناسایی شده، آنهایی را كه دنبال خواهند نمود را برگزینند، كه بنابراین در این صورت امكان توسعه یك استراتژی منحصربفرد برای آنها فراهم می آید، استراتژی كه چگونگی استفاده حداكثری از فرصت ها برای مدیران استراتژی توسط كسب و كار مربوطه را تعریف می نماید و در نهایت این همان مسیر موفقیت مدیر است.
همچنین مدیریت استراتژیك، تماماً مسائل و موضوعاتی مانند رهبری را در بر دارد و به این دلیل نیازمند مهارت های رهبری مدیر استراتژیك است. مدیر باید از نظر رهبری به اندازه كافی قوی باشد تا بتواند استراتژی تعیین شده كه بازوی مدیریت استراتژیك كسب و كار به حساب می آید را اجرا كند. این مدیران نیاز دارند تا با صاحبان سهام شركت، چه برای مدیران استراتژی داخلی و چه خارجی، رابطه نزدیك داشته و از چالش های پیش رو در فاز اجرایی سازی استراتژی آگاه باشند.
بعلاوه آنها می بایست از مهارت های كافی رهبران به منظور غلبه بر چالش های یاد شده نیز برخوردار باشند.
تمرین های مورد نیاز برای مدیریت استراتژیك
حداقل به طور نظری و به سادگی از طریق كسب تجربه در كار، امكان تسلط بر مهارت هایی كه مدیریت استراتژیك به آنها نیازمند است، وجود دارد. با این حال، این شیوه در بهترین حالت غیرعملی و كند است. توسعه یك برنامه تمرینی برای مدیریت استراتژیك مهم است به این معنی كه كسب توانایی هایی كه برای نقش مدیریت استراتژیك مورد نیاز است، به این ترتیب سریع تر است. همچنین این تمرین بایستی تحت راهنمایی یك متخصص مدیریت استراتژیك اجرا شود.
موسسه های بسیاری در این زمینه وجود دارند كه دوره هایی را در حوزه مدیریت و توسعه كسب و كار برگزار می كنند. زمانی كه تصمیم به انتخاب یك آموزشگاه گرفتید، به دنبال دوره ای باشید كه عملی بوده و شما را وارد مسیر مهارت آمیز تجزیه و تحلیل كسب و كار تا استراتژی كسب و كار نماید. به این ترتیب مزیت های موجود در یك برنامه خوب آموزشی در زمینه مدیریت استراتژیك عبارت خواهند بود از:
درك و فهم
وقتی در یك دوره خوب مدیریت استراتژیك شركت می كنید، یك درك و فهم ذاتی از محیط تجاری امروز كه هم به هم پیوسته و هم جهانی است، بدست می آورید.
توسعه
وقتی در یك دوره خوب مدیریت استراتژیك شركت می كنید، فرصت توسعه مهارت تفكر استراتژیكی خود را كسب می كنید، به خصوص در ارتباط با شیوه ای كه كسب و كار مربوطه در محیط بزرگتر و بلاواسطه اطراف خود فعالیت می نماید.
شناسایی
آموزش خوب در مدیریت استراتژیك توانایی شناسایی سریع و آسان فرصت ها را برای فعالیت شركت شما در محیط كسب و كار بزرگتر و بلاواسطه اطرافش به شما می بخشد.
خلق كردن
یك دوره خوب مدیریت استراتژیك چگونگی خلق استراتژی های موثر و كارا برای بهره برداری حداكثری از فرصت هایی كه برای كسب و كار خودتان شناسایی نموده اید را به شما آموزش می دهد.
مدیریت
همانگونه كه انتظار می رود، آموزش خوب در زمینه مدیریت استراتژیك توانایی مدیریت كردن تیم و سازمان را به صورت یكجا برای شما فراهم می آورد، به شیوه ای كه فعالیت ها در جهت دستیابی به اهداف تعیین شده در برنامه استراتژیك به پیش بروند.
بهترین نوع آموزش در زمینه مدیریت استراتژیك، این توانایی را به شما می دهد كه مستقیماً بر روی برای مدیران استراتژی مسائلی كه بر روی كسب و كار شما تأثیر گذار هستند، كار كنید. چالش های پیش رو در كسب و كار را تجزیه و تحلیل خواهید نمود و با توسعه یك استراتژی مناسب برای آن، پشتیبانی مورد نیاز را فراهم خواهید آورد. آموزش خوب همچنین شما را با مهارت های ضروری رهبری آشنا خواهد كرد، مهارت هایی كه شما را در اجرای استراتژی هایتان یاری خواهند داد.
نتایج بلندمدت حاصل از آموزش خوب و مناسب مدیریت استراتژیك
وقتی به دنبال نوع درستی از آموزش مدیریت استراتژیك هستید، آنچه شركت شما را به سوی آینده هدایت كرده و به وسیله آن نقشی كلیدی در آن آینده ایفا خواهد نمود را خواهید داشت. همچنین از مزیت مهارت های ضروری، فرآیندهای فكری و ابزارهایی كه نیاز دارید تا ارزش شركت خود را در زمان حال و آینده به نمایش بگذارید نیز برخوردار خواهید بود.
با این حال، این بدان معنا نیست كه فرآیند مورد بحث آسان و راحت خواهد بود. باید آمادگی رویارویی با چالش های بسیاری را در سفر خود داشته باشید، چالش هایی كه برخی از آنها برای كسب و كار شما حیاتی و اساسی هستند. غیر از اینها، این نكته نیز حائز اهمیت است كه محیط كسب و كار در دوران جدید به صورت روزانه تغییر می كند. در انتهای روز، این وظیفه مدیریت استراتژیك است - كه به شیوه ای عمل نماید كه كسب و كار مربوطه، توانایی ادامه مسیر و عقب نیفتادن از سرعت دائمی تغییرات در محیط تجاری را داشته باشد.
مدیریت استراتژیک برای کسب موفقیت سازمانی، تاکید می کند
خبرگزاری برنا- ایلام؛ آیا تا به حال از خود پرسیدهاید که چرا بعضی از شرکتهای بزرگ و موفق در مدت زمان کوتاهی با از دست دادن سهم بزرگی از بازار خود به موقعیتی معمولی و حتی تاسف بار تنزل یافتهاند و چرا برخی از شرکتهای کوچک و گمنام به یکباره به جایگاههای ممتازی در صحنه رقابت بینالملل رسیدهاند ؟ آیا در این مورد فکر کردهاید که چرا برخی از موسسات نوسانهای سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی را به راحتی تحمل نموده و بر آنها غلبه میکنند و در مقابل برخی از سازمانها طعم تلخ شکست را چشیده و از ادامه راه باز میمانند ؟ به عقیده بسیاری از متخصصان علم مدیریت ، پاسخ بسیاری از اینگونه سوالات را باید در مفاهیمی به نام استراتژی و مدیریت استراتژیک جستجو کرد .
تاکنون تعاریف مختلف و گاه ناسازگاری از استراتژی و مدیریت استراتژیک ارائه شده است . به تعبیر یکی از متخصصان مدیریت این عبارات مانند هنر است که وقتی آن را میبینیم تشخیص دادن آن آسان است اما وقتی در پی تعریف کردن و توضیح دادن آنیم بسیار مشکل به نظر میرسد ؛ با همه اینها سعی کردهام تا تعاریفی که جوهره کلیه مفاهیم را دارا باشد ارائه دهیم .
مدیریت استراتژیک چیست ؟
می توان مدیریت استراتژیک رابدین گونه تعریف کرد:هنروعلم تدوین ،اجراوارزیابی تصمیمات وظیفه ای چندگانه که سازمان را قادر می سازدبه هدف های بلندمدت خوددست یابد.همان گونه که از این تعریف استنباط می شود در مدیریت استراتژیک برای کسب موفقیت سازمانی برچندین عامل تاکید می شود :هماهنگ کردن مدیریت ،بازاریابی ،امورمالی ،تولید،تحقیق وتوسعه وسیستمهای اطلاعات رایانه ای .
الگویی بنیادی از اهداف فعلی و برنامهریزی شده ، بهرهبرداری و تخصیص منابع و تعاملات یک سازمان با بازارها ، رقبا و دیگر عوامل محیطی است . طبق این تعریف یک استراتژی باید سه چیز را مشخص کند :
۱ - چه اهدافی باید محقق گردد .
۲ - بر روی کدام صنایع ، بازارها و محصولها باید تمرکز نمود .
۳ - چگونه برای بهرهبرداری از فرصتهای محیطی و مواجهه با تهدیدهای محیطی به منظور کسب یک مزیت رقابتی ، منابع تخصیص یابد و چه فعالیتهایی انجام گیرد .
● ضرورتهای استفاده از مدیریت استراتژیک در چیست ؟
با نگاهی دقیق به مفهوم مدیریت استراتژیک میتوان به ضرورت استفاده از آن پی برد . با توجه به تغییرات محیطی که در حال حاضر شتاب زیادی به خود گرفته است و پیچیده شدن تصمیمات سازمانی ، لزوم بکارگیری برنامهای جامع برای مواجهه با اینگونه مسائل بیش از گذشته برای مدیران استراتژی ملموس میشود . این برنامه چیزی جز برنامه استراتژیک نیست . مدیریت استراتژیک با تکیه بر ذهنیتی پویا ، آیندهنگر ، جامعنگر و اقتضایی راه حل بسیاری از مسائل سازمانهای امروزی است . پایههای مدیریت استراتژیک بر اساس میزان درکی است که مدیران از شرکتهای رقیب ، بازارها ، قیمتها ، عرضهکنندگان مواد اولیه ، توزیعکنندگان ، دولتها ، بستانکاران ، سهامداران و مشتریانی که در سراسر دنیا پراکندهاند ، دارند و این عوامل ، تعیینکنندگان موفقیت تجاری در دنیای امروز است . پس یکی از مهمترین ابزارهایی که سازمانها برای حصول موفقیت در آینده میتوانند از آن بهره گیرند مدیریت استراتژیک خواهد بود .
● مزایای بکارگیری مدیریت استراتژیک در چیست ؟
مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را میدهد که به شیوهای خلاق و نوآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند . این شیوه مدیریت باعث میشود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیتهایش به گونهای درآید که اعمال نفوذ نماید (نه اینکه تنها در برابر کنشها ، واکنش نشان دهد) و بدینگونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد .
از نظر تاریخی ، مزیت اصلی مدیریت استراتژیک این بوده است که به سازمان کمک مینماید تا از مجرای استفاده نمودن از روش منظمتر ، معقولتر و منطقیتر راهها یا گزینههای استراتژیک را انتخاب نماید و بدینگونه استراتژیهای بهتری را تدوین نماید . تردیدی نیست که این یکی از منافع اصلی مدیریت استراتژیک است ولی نتیجه تحقیقات کنونی نشان میدهد که این فرایند میتواند در مدیریت استراتژیها نقش مهمتری ایفا کند . مدیران و کارکنان از طریق درگیر شدن در این فرایند خود را متعهد به حمایت از سازمان مینمایند . یکی دیگر از مهمترین منافع مدیریت استراتژیک این است که موجب تفاهم و تعهد هر چه بیشتر مدیران و کارکنان میشود . یکی از منافع بزرگ مدیریت استراتژیک این است که موجب فرصتی میشود تا به کارکنان تفویض اختیار شود . تفویض اختیار عملی است که به وسیله آن کارکنان تشویق و ترغیب میشوند در فرایندهای تصمیمگیری مشارکت کنند ، خلاقیت ، نوآوری و خیالپردازی را تمرین نمایند و بدین گونه اثربخشی آنان افزایش خواهد یافت .
● فرایند مدیریت استراتژیک شامل چه مراحلیست ؟
فرایند مدیریت استراتژیک را میتوان به چهار مرحله تقسیم نمود : /
۲ - تدوین استراتژی
۳ - اجرای استراتژی
۴ - ارزیابی استراتژی
۱-۱ - اهداف بلندمدت ، ماموریت سازمان (علت وجودی و اینکه چه هستیم) ، چشمانداز سازمان (چه میخواهیم باشیم) .
۱-۲ - تجزیه و تحلیل محیط داخلی و قابلیتهای سازمان .
۱-۳ - تجزیه و تحلیل محیط خارجی .
۲ - تدوین استراتژی
در تدوین استراتژی باید ابتدا مجموعه استراتژیهای قابل استفاده را لیست کرده و سپس با استفاده از مدلهای مختلفی که در بحثهای مدیریت استراتژیک آمده است و با توجه به نتایج بدست آمده در تحلیل وضعیت که در مرحله اول آمده است استراتژی برتر را انتخاب میکنیم . در این مرحله باید مدیران میانی و حتی رده پایین سازمان را نیز مشارکت داد تا در آنها ایجاد انگیزش کند .
۳ - اجرای استراتژی
برای اجرای استراتژیها باید از ابزار زیر بهره گرفت :
۳-۱ - ساختار سازمانی متناسب با استراتژیها .
۳-۲ - هماهنگسازی مهارتها ، منابع و توانمندیهای سازمان در سطح اجرایی .
۳-۳ - ایجاد فرهنگ سازمانی متناسب با استراتژی جدید سازمان .
اجرای موفقیتآمیز استراتژی به همکاری مدیران همه بخشها و واحدهای وظیفهای سازمان نیازمند است .
۴ - ارزیابی استراتژی
برای تعیین حدود دستیابی به هدفها ، استراتژی اجرا شده باید مورد کنترل و نظارت قرار گیرد . ارزیابی استراتژی شامل سه فعالیت اصلی میشود :
۴-۱ - بررسی مبانی اصلی استراتژیهای شرکت .
۴-۲ - مقایسه نتیجههای موردانتظار با نتیجههای واقعی .
۴-۳ - انجام دادن اقدامات اصلاحی به منظور اطمینان یافتن از اینکه عملکردها با برنامههای پیشبینی شده مطابقت دارند .
اطلاعاتی که از فرایند ارزیابی استراتژی به دست میآید باید به گونهای باشد که عملیات و اقدامات را تسهیل نماید و باید کسانی یا واحدهایی را معرفی نماید که نیاز به اصلاح دارند
مدیریت استراتژیک در سازمان های دولتی وغیرانتفاعی :
تعدادبیشماری از سازمان های دولتی وغیر دولتی ،مانندصلیب سرخ ،اتاق های بازرگانی ،موسسات اموزشی،سازمان های پزشکی ،کتابخانه ها،نهادها وسازمان های دولتی به شیوه ای بسیار اثر بخش از فرایند مدیریت استراتژیک استفاده می کنند.
موسسات اموزشی به میزان زیادی از مفاهیم ،اصول وروش های مدیریت استراتژیک استفاده می کنند.
مدارس عالی بازرگانی در دانشکده ها ودانشگاه هاواحدهای درسی متعارف به کارکنان شرکت ها می دهند .وهردانشکده ای که می خواهددرجه اعتبار بگیردباید یک برنامه استراتژیک قابل قبول تدوین وارائه نماید.
سازمان های پزشکی :
در زمان کنونی بسیاری از بیمارستان هااستراتژی هایی را به اجرادر می اورندکه به موجب انها خدمات بهداشتی رادر خانه ها ارائه می کنند.درزمان کنونی بیمارستان ها در اجرای استراتژی هادر زمینه های زیرموفق هستند:
مراکز جراحی فوری ،مراکز تشخیص بیماری های فوری ،فیزیوتراپی ،ارائه خدمات بهداشتی در خانه ها،مراقبت های بهداشتی از بیماران قلبی ،خدمات به بیماران خاص ،خدمات پزشکی در صنایع ،خدمات پزشکی به زنان ،واحدهای پرستاری بسیارماهرومتخصص ،مراکز خدمات روان درمانی .
سازمان های دولتی :
سازمان های دولتی بایستی بصورت فزاینده ای از اصول ومفاهیم مدیریت استراتژیک استفاده کنند تا بتوانند برمیزان اثر بخشی وکارایی خود بیفزایند.هرچند استراتژ یست ها در سازمان های دولتی در مقیاس با همردیفان خود در سازمان های خصوصی ازذیذگاه استراتژیک ازازادی عمل کمتری برخوردارند.
آشنایی با اهداف، ۴ مرحله پیاده سازی و کاربرد مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک با هدف طرح ایده در زمینه های مختلف کاری برای کمک به پیشرفت شرکت کاربرد دارد.
در نهایت ارزیابی آن ها توسط کارشناسان ارشد در این حوزه برای دستیابی به موفقیت در زمینه های کاری انجام می شود.
مدیریت راهبردی یا استراتژیک به چند روش مختلف قابل انجام است.
در یکی از این روش ها پس از طرح ایده، تمام مطالب مرتبط با آن گردآوری می شود.
در روش دیگر این راهبردها را از لحاظ مراحل اجرایی بررسی می کنند.
دلیل بررسی این استراتژی ها با روش های مختلف، تدوین آن ها از لحاظ نحوه انجام و برنامه ریزی است که به آن مدیریت استراتژیک تجویزی گفته می شود.
به این معنا که برای عمل به طرح ها تنها بهره گیری از یک راه حل کلی کفایت می کند یا
باید جوانب دیگر آن نیز سنجیده شود.
سپس نسبت به اجرای طرح های پیشنهادی اقدام می کنند که به این مرحله مدیریت استراتژیک توصیفی گفته می شود.
بنابر این در این مقاله قصد داریم که مهندسان و مدیران شرکت ها را با مفاهیم این مدیریت آشنا کنیم.
1# مفاهیم مدیریت استراتژیک
تمام مراکز تجاری و علمی این فرصت را دارند که از این مدیریت در زمینه های مختلف استفاده کنند.
بعضی از شرکت ها که به شرکت های انعطاف پذیر معروف هستند،
جهت اجرای برای مدیران استراتژی رویکردهای خود از آسان ترین راه ها استفاده می کنند.
نقطه مقابل این شرکت ها، شرکت های انعطاف ناپذیر است که
مداوم با تغییر در رویداد ها و مسائل اجرایی درگیر هستند.
شخصی که مسئولیت مدیریت استراتژیک را بر عهده می گیرد،
باید از خلاقیت و طرح های نوآورانه در اجرای راهبردها استفاده کند.
زمانی نیز ممکن است که مدیر مسئول تنها بر اجرای یک طرح نظارت داشته باشد و
در انجام یا ابداع آن نقشی ایفا نکند.
در راه اندازی کسب و کار باید افرادی حضور داشته باشند که مهارت ها و شایستگی های لازم را در این زمینه داشته باشند.
براساس فرهنگ تجارت لازم است که افراد در رسیدن به اهداف از بهترین و کوتاه ترین راه ها استفاده کنند.
به طور معمول شرکت های انعطاف ناپذیر علاقه ای به ایجاد تغییر در روند کسب و کار خود ندارند.
زیرا ایجاد تغییرات در زمینه کاری را ورود به فضای جدید و متفاوتی می دانند که با سختی های زیادی همراه است.
2# اهمیت طرح ایده در مدیریت استراتژیک
زمانی که این مدیریت شروع به ارزیابی نتایج و اهداف می کند،
ممکن است که فاصله زیادی را بین راهبردها و تبدیل آن ها به طرح اجرایی احساس کند.
این مسئله برای مسئولان دشوار به نظر می رسد و در اغلب موارد از اجرای آن ها دست می کشند.
بنابر این یکی از مهم ترین مسائل در حوزه مدیریت استراتژیک ارائه طرح هایی است که
ارزش و قابلیت اجرا داشته باشند.
1-2# نقش افراد در مدیریت راهبردی
در تمام شرکت ها و سازمان ها ایده های مربوط به کار در حوزه های مختلف توسط کارمندان و مدیران با رتبه های پایین ایجاد می شوند.
این طرح و برنامه ها از زمان ایده پردازی تا اجرای آن ها بر عهده مدیران راهبردی است.
در واقع مدیران ارشد مسئول نظارت و اجرای طرح های پیشنهادی هستند و ایده پردازی بر عهده آن ها نیست.
در بعضی از سازمان ها افرادی حضور دارند که فقط در حوزه طرح ایده و نوآوری های مربوط به آن فعالیت می کنند.
این نکته دلیلی بر این موضوع است که طراحی و نوآوری ایده اهمیت بسیاری دارد.
پس از عبور از این مرحله، استراتژی ها و راهبردهای انتخابی توسط مسئولان و کارشناسان مربوطه تدوین و در هر یک از زمینه ها نسبت به اجرای آن ها اقدام می شود.
3# کاربرد مدیریت استراتژیک
جالب است بدانید که این مدیریت تنها به بخش های خاصی نظیر سازمان های داخلی و اداره جات دولتی محدود نمی شود.
بلکه در ایجاد و پیشرفت روابط خارجی شرکت ها نیز مدیریت راهبردی کاربرد گسترده ای دارد.
به عنوان مثال زمانی که رئیس دانشکده تصمیم به ارتقا سطح علمی آن می گیرد،
مدیریت استراتژیک با بررسی تمام جوانب نسبت به انجام این عمل برنامه ریزی می کند.
به این معنا که برای افزایش سطح علمی به تجهیزات بالا و بهره گیری از استادان خبره و با تجربه در زمینه تدریس نیاز داریم.
در حقیقت هدف این مدیریت کمک به طرح برنامه و ایده پردازی برای رسیدن به هدف های شرکت و آرمان های مدنظر مدیران از طریق اجرای طرح های پیشنهادی است.
4# نکات مهم در مدیریت راهبردها
برنامه ریزی انجام شده توسط کارمندان و مدیران سطح پایین باید به گونه ای باشد که
تمام جوانب را در نظر بگیرد.
به این معنا که مواردی نظیر منابع انسانی و مالی و معیارهای مربوط به اجرای طرح و نتیجه کار که ممکن است فروش یک محصول یا کمک به پایداری کالا در بازار باشد، سنجیده می شود.
یکی از بهترین کارها در تعیین آینده راهبردها و اهداف شرکت درخواست کمک از مشاور مالی است.
زمانی که قصد انتخاب یک مشاور مالی را دارید،
باید نسبت به استخدام بهترین آن ها در حوزه کاری خود اقدام کنید.
در واقع باید فردی که به عنوان مشاور مالی به کار می گیرید، نیازهای شرکت را بشناسد و
جهت رفع آن ها از راه های مختلف تلاش کند.
همچنین بهتر است که حین طرح ایده برای اصلاح راهبردهای شرکت و پیشرفت آن در زمینه کاری، شرکت های رقیب و درصد موفقیت آن ها در این زمینه را نیز در نظر داشته باشید.
5# مراحل مدیریت استراتژیک
مراحل این مدیریت به چهار بخش تقسیم می شود.
در مرحله اول باید تمامی نقاط ضعف و قوت شرکت را هنگام طراحی ایده در نظر بگیریم.
به این معنا که اگر تصور می کنیم که ممکن است در این زمینه در تامین اهداف شرکت دچار تزلزل شویم از اجرای طرح های پیشنهادی دست بکشیم.
اما در صورتی که متوجه شدید که ایده ها ارزش اجرا را دارند، به سراغ مرحله دوم بروید.
در مرحله دوم اطلاعات لازم در زمینه اجرای طرح ها را در نظر می گیریم و
از هر لحاظ آن ها را می سنجیم.
مدیران استراتژیک در این باره ملزم هستند که از مسائل و منابعی بهره بگیرند که
جهت تامین اهداف شرکت مفید باشند.
همچنین باید طرح ها قابلیت دفاع در برابر مدیران دیگر را داشته باشند و
پیش از ارائه به طور کامل ارزیابی شوند.
در مرحله سوم لازم است که ایده های طراحی شده را بررسی و از روند آن ها جهت کسب منافع شرکت اطمینان حاصل کنید.
علاوه بر این از افرادی که دست به اجرای طرح های پیشنهادی خواهند زد، مطمئن باشید که در راه سود رسانی به شرکت شما عمل می کنند.
در مرحله آخر آنچه در قالب طرح و ایده در زمینه کاری قرار است اجرا شود را ارزیابی و بررسی کنید.
باید در این مرحله از خود بپرسید که آیا ایده برای پیشرفت شرکت طراحی شده است؟
آیا ما را به اهداف می رساند؟
اگر در پاسخ به این سوال ها دلایل کافی نداشتید، باید طرح پیشنهادی را بازنگری کنید.
سخن پایانی
تعریف مدیریت استراتژیک به زبان ساده، طرح ایده های مختلف و برنامه ریزی برای اجرای آن ها است.
ایده های پیشنهادی باید بر اساس رفع نیاز های شرکت باشد.
همچنین لازم است که در ایده پردازی طرح هایی به کار گرفته شود که قابلیت اجرا داشته باشند.
بنابر این در این مقاله به بیان توضیحاتی در رابطه با این مدیریت و نکاتی که برای اجرای ایده ها لازم است به آن ها توجه شود، پرداخته شد.
همچنین باید به انتخاب کارمندان و مدیران اجرایی در حوزه مدیریت استراتژیک اطمینان داشته باشید که
در راستای رشد و پیشرفت منافع شرکت عمل خواهند کرد.
بدین منظور افراد قابل اعتماد را هنگام استخدام در شرکت در اولویت قرار دهید.
مقاله بالا بخشی از مطالب گسترده پریماورا است.
برای یادگیری صفر تا صد این حوزه به آموزش جامع پریماورا نماتک مراجعه کنید.